منبع:بامداد خبر
گفتگویی که در ادامه میخوانید گفتگو بامریم معمار صادقی، از بنیانگذاران و مدیران آموزشکدهی توانا است که با محور «اینترنت در ایران» صورت گرفته است. خانم معمارصادقی، معتقد است «اگر از شبکههای اجتماعی برای هماهنگی بین فعالان برای پیشبرد یک کار مشترک استفاده کنیم بهتر است، نه اینکه خود شبکههای اجتماعی را به عنوان یک هدف ببینیم، بلکه باید این ارتباطات و ابزارها را به خدمت فعالیتها و شیوههای سنتی در بیاوریم تا بتوانیم به موفقیت برسیم».
متن کامل این گفتگو را در ادامه بخوانید.
اینترنت ملی چه پتانسیلهایی را برای جمهوری اسلامی در جهت نظارت بر اینترنت به وجود خواهد آورد؟
از آنجا که جمهوری اسلامی در همهی کارهایی که انجام میدهد خودش را خیلی بیشتر از آنچه که هست نشان میدهد و یا سعی میکند که به مردم یک توانایی خیلی بزرگتر از خودش نشان دهد، نمیتوان گفت که اینترنت ملی به وضوح چیست و یا چه خواهد بود. بحث اینترنت ملی به عقیدهی من فعلاً بیشتر به قصد ایجاد حس کنترل و ترس در بین مردم است تا چیزی واقعی. البته این به این معنی نیست که جمهوری اسلامی هدفی برای کنترل اینترنت در سر ندارد. همین حالا هم میبینیم که جمهوری اسلامی در زمینه فیلترینگ و محدود کردن دسترسی آزاد و امن مردم با چین همکاری میکند. به خاطر همین، این دو کشور در تمام جهان، بدترین دولتها و کشورها در زمینه آزادی اینترنت به شمار میآیند.
ولی مردم و جامعه مدنی ایران از جوامعی هستند که توانستهاند به اینترنت آزاد هر چند با سرعت بسیار پایین و با وجود همهی کنترلهای حکومتی دسترسی داشته باشند، به نظرم این روند ادامه خواهد داشت. زیرا همانطور که جمهوری اسلامی سعی میکند دیوارهای دور خودش و اینترنت ایرانی را بالاتر ببرد، همانطور هم وی.پی.انها و تکنولوژیهای دیگر به کاربران کمک میکنند تا از این دیوارها و محدودیتها عبور کنند. با وجود نیاز و محدودیتهایی که دربارهی دستیابی به محتوا در داخل ایران وجود دارد تلاشهای کاربران برای شکستن این محدودیتها متوقف نخواهد شد چرا که اینترنت ملی پاسخگوی نیازهای کاربران نیست همانطور که صداوسیمای جمهوری اسلامی پاسخگوی نیازهای جامعه ایران نبوده و باعث شده اکثریت شهروندان حتی خود حکومتیها به استفاده از تلویزیونهای ماهوارهای رو بیاورند.
در ضمن به نظرم خود حکومت بزرگترین ضربه را از فیلترینگ گسترده خواهد دید. آنطور که در اخبار خودشان به آن میپردازند، جیمیل و اسکایپ دو مورد مهمی هستند که در اینترنت ملی نخواهد بود و این دو مورد اتفاقا از مواردی است که خود حکومت و حکومتیان به آنها نیاز مبرم دارند. دلیل اصلی این عدم اعتماد و اطمینان خود حکومتیها نسبت به همدیگر هست. در ایران بیاعتمادی در بین مسوولین نسبت به یکدیگر بیشتر از کل جامعه است. بنابرین آنها بیشتر از بقیه مردم نیاز به کانالهای ارتباطی امن دارند و ترجیح میدهند که برای امنیتشان، از اینترنت آزاد استفاده کنند تا اینترنت ملی.
آیا در صورت تحقق اینترنت ملی میتوان با شیوههای معمول مبارزه با فیلترینگ به اینترنت آزاد دسترسی داشت؟
اینترنت ملی که امروز در ایران صحبتش هست چیزی است که چین هم مدتی است آن را با همان پروپاگاندا دارد. یعنی یک جریان تکنیکی به همراه یک جریان سیاسی و ایدئولوژیک؛ به طوریکه به همراه تکنولوژی و فایروالی که دولت ایجاد میکند، گفتمانی را نیز راجع به اینترنت ملی برای اثرگذاری در افکار عمومی منتشر میکند. ولی همین وی.پی.انها و تکنولوژیهایی که ایرانیها استفاده میکنند در چین هم استفاده میشود و میلیونها چینی به طور دائم از فیلترینگ گسترده چین عبور میکنند. به همین خاطر با توجه به اینکه تکنولوژی لازم برای اینترنت ملی از چین تهیه میگردد باید بگویم که همین شیوههای کنونی هم همانگونه که در چین موثر بوده در ایران هم موثر خواهد بود.
به عنوان یکی از مدیران آموزشکده توانا و با توجه به تجربهتان در این سالها، چه میزان نقش آموزش در دور زدن سانسور اینترنت موثر بوده است؟
در کلاسهای توانا راجع به استفاده امن از اینترنت و موبایل، فیلترینگ و فیلترشکنها و وی.پی.انها صحبت میشود. مخصوصاً برای کسانی که در ایران یا در فضای مجازی فعال هستند و مثلاً از تلفنهای همراهشان استفاده میکنند و از شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر خیلی استفاده میکنند. میتوانم بگویم که وی.پی.انها بزرگترین کمک برای ایرانیها است. به همین خاطر با توجه به این تجربه که در توانا داشتیم باید بگویم بسیار میتواند در مهار فیلترینگ ایران موثر باشد.
با توجه به اینکه طیف زیادی از کاربران، از طریق ویپیانهای ارزانقیمت به اینترنت ازاد دسترسی دارند اما صرف دسترسی به اینترنت نتوانسته خلا موجود در سازماندهی مطالبات و تحقق جنبش دموکراسیخواهی را میسر سازد؛ به نظرتان چه عوامل و فاکتورهای دیگری در این خصوص دخیل است و سایتهای فارسی تا چه میزان در این زمینه موفق بودهاند؟
سوال خیلی خوبی است. با اینکه ما هم یک آموزشکده اینترنتی داریم هیچ وقت نقش تکنولوژی را هدف نمیبینیم بلکه به عنوان یک ابزار میبینیم. همانطور که رادیو، کاستها و کتابهای زیرزمینی در دوران کمونیسم در اروپای شرقی، همه ابزارهای یک جنبش بودهاند. در ایران هم برای اینکه ببینیم چرا جنبش سبز یا یک جنبش آزادی پیروز نشده اشتباه است که اگر بخواهیم فقط به تکنولوژی فکر کنیم یا حتی تکنولوژی به عنوان عامل اصلی یک جنبش نگاه بکنیم. چون میبینیم که جنبشهایی بودند در گذشته با امکانات خیلی کمتر از نظر تکنولوژی یا مالی یا حتی سواد جامعه نسبت به آن چیزی که در ایران هست، به موفقیت رسیده است، بنابراین فاکتورهای زیادی در این امر دخیلاند که باید مورد ارزیابی سیاسی و اجتماعی قرار گیرد و تحلیل شود تا بتوانیم راههای موثر را به دست بیاوریم. اگر بخواهیم خیلی صادقانه صحبت کنیم، نقش تکنولوژی، نقش بسیار کوچکی است.
یکی از کارهایی که ما هم در آموزشکده به آن میپردازیم، آموزش دانش دموکراتیک ایرانیان است. به نظر ما این نه تنها امر مهمی در این زمان است، بلکه وقتی که گذار به دموکراسی رخ داد و زمان ساختن حکومت جدید دموکراتیک و جامعه بازدموکرات فرا رسید، این دانش بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت، برای اینکه مردم هستند که باید خودشان نهادهای دموکراتیک را بسازند و از طریق این نهادها حق خودشان را به دست آورند و از آن محافظت کنند. برای ساختن این نهادهای دموکراتیک، دانش عمومی، لازمهی اول خواهد بود. کار ما این است که در طولانیمدت با پرورش افراد مختلف، این دانش و آگاهی و حساسیتهای مردم و ارزشها به دموکراسی و خواستههای نهادهای دموکراتیک را بیشتر کنیم. به نظر من اینترنت برای این کار کمک بزرگی است اما این تنها کافی نیست.
یکی از بزرگترین عامل شکست جنبش سبز به نظرم از خود جنبش بود و نه از خشونت حکومت؛ زیرا جنبش نتوانست به طور دائم از یک استراتژی بزرگ و کارآمد با به کارگیری تاکتیکهای مختلف استفاده کند و طرفداران خود را در میدانها و عرصههای مختلف به میدان عمل بکشاند و حتی آنهایی را هم که داوطلبانه آماده عمل بودند، به خانههایشان برگرداند.
در خصوص اینترنت ماهوارهای برایم بیشتر بگویید، آیا اینترنت ماهوارهای میتواند به عنوان جایگزینی برای عبور از اینترنت ملی مطرح باشد.
همانطور که میدانیم قسمت ارسال در اینترنت ماهوارهای باعث مشکل میشود. برای اینکه کسی که داخل ایران است، وقتی که میخواهد چیزی را ارسال کند جمهوری اسلامی میتواند آن را شناسایی نماید، این مسأله زمانی حل میشود که افرادی که در حال ارسال مطالب هستند آنقدر زیاد باشند که جمهوری اسلامی به نفعش نباشد و نتواند همهی افراد را دستگیر کند. بنابراین به نظر من بیشتر با یک مشکل مالی مواجه هستیم تا مشکل تکنیکی؛ یعنی اگر برنامه اینترنت ماهوارهای در ایران توسط تعداد زیادی کاربر ایرانی و در یک زمان مشخص شروع به استفاده شود، قطعا حکومت نخواهد توانست کنترلی روی آن داشته باشد. مثال خوب این مورد استفاده مردم از ماهواره است، امروز دیگر به علت کاربر زیاد ماهواره در ایران جرایمی که برای این موارد در نظر گرفته شد، تنها به جرایم مالی تقلیل پیدا کرده است. بنابراین در صورت استفاده کاربران زیاد از تکنولوژی اینترنت ماهوارهای قطعا احتمال ایجاد مشکل برای کاربران از طرف حکومت هم بسیار کاهش خواهد یافت.
ارزیابی شما از سایتهای فارسی چیست و چه میزان آنها را در راستای جنبش دموکراسبخواهی میدانید؟
من راجع به سایتها خیلی حرفی ندارم بزنم ولی راجع به فیسبوک میتوانم بگویم که خیلی حسنها برای جنبش آزادی و جنبش دموکراتیک داشته است. اما من اشکالاتی را هم برای این شبکهها میبینم، آن هم این است که آن فعالیتی که ما در فیسبوک انجام میدهیم، با فعالیت واقعی یا فعالیتی که واقعاً با مردم باشد فاصله دارد؛ بهطوریکه ما در یک اقدامی که از سطح یک آغاز و باید به سطح دو سه و چهار و بعد پنچ برسد مشکل داریم. از این روند باید نتیجهگیری حاصل شود و نتیجه را بررسی کنیم و بعد تعدادمان را بیشتر کنیم و با گروههای بیشتری در ارتباط باشیم و نیز با داخل و بیرون ایران بتوانیم ارتباط برقرار کنیم؛ اما اینها را در فیسبوک نمیبینیم. بهطوریکه امروز فیسبوک برای ما دنیایی محدودی است از افرادی که موافق سلیقه من هستند. فیسبوک تا حدی انرژی ما را خنثی میکند و ما شروع میکنیم به حرف زدن با موافقان و دوستان خودمان به جای حرف زدن و متقاعد کردن مخالفینمان. شاید هم خیلی وقتها با چنین کارهایی در فیسبوک، خودمان را گول میزنیم. مثلا وقتی میخواهیم روی جمهوری اسلامی فشار بیاوریم تا یکی از فعالان سیاسی یا مدنی را از زندان آزاد کند، آیا با صحبت کردن و لایک کردن کامنت دوستهایمان، میتوانیم به هدفمان برسیم؟ اگر از شبکههای اجتماعی برای هماهنگی بین فعالان برای پیشبرد یک کار مشترک استفاده کنیم بهتر است، نه اینکه خود شبکههای اجتماعی را به عنوان یک هدف ببینیم، بلکه باید این ارتباطات و ابزارها را به خدمت فعالیتها و شیوههای سنتی در بیاوریم تا بتوانیم به موفقیت برسیم، در غیر این صورت تبدیل میشویم به تنبل گول خورده یا slacktivist.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر