۱۳۹۱ فروردین ۱۰, پنجشنبه

گفتگویم با محمد مصطفایی وکیل و فعال حقوق بشر در خصوص قانون اساسی ایران و چالشها و نواقص آن و ویژگیهای و مقایسه قانون اساسی در کشورهای مستبد و دموکرات

منبع:چراغ آزادی

محمد مصطفایی وکیل و فعال حقوق بشر در خصوص قانون اساسی ایران و چالشها و نواقص آن و ویژگیهای و مقایسه قانون اساسی در کشورهای مستبد و دموکرات با «چراغ آزادی» گفتگویی اختصاصی داشته است.
وی در این گفتگو ضمن پرداختن به نحوه و تاریخچه شکل گیری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به چالشها و ایرادات این قانون و موانع تحقق مردمسالاری در نظام های مستنبد نگاهی داشته است وی همچنین با اشاره به ویژگیهای یک قانون اساسی موثر به قانون اساسی کشورهای دموکرات پرداخته و راهکارهای عملی تحقق چنین قانونی را درکشور خودمان ارزیابی می کند.
وی معتقد است که حقوقی همچون آزادی بیان، آزادی تجمع مسالمت‌آمیز، آزادی ادیان، برابری قانونی زن و مرد و انتخابات آزاد، حق داشتن وکیل، برگزاری دادگاههای صالح و عادل ویژگی یک قانون مردمی است.
مصطفایی در خصوص نحوه و تاریخچه قانون اساسی ایران به «چراغ آزادی »می گوید در زمستان ۵۷ و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایده تدوین قانون اساسی توسط آقای خمینی مطرح گردید و بعد از پیروزی انقلاب و به دستور ایشان این قانون در فروردین ۵۸ به رای گیری عمومی گذاشته شد که ۹۸ درصد از مردم به آن رای مثبت دادند هرچند آنچه می توان گفت آن است که غیر از عده قلیلی شاید اکثریت مردم از مفاد قانون اساسی که به آن رای دادند به درستی آگاهی نداشتند.

وی در خصوص «دلایل رای مردم به قانون اساسی در سال ۵۸» می گوید علت استقبال گسترده مردم به قانون اساسی صرفا به خاطر «نه» گفتن به حکومت پادشاهی و برقراری یک «نظام جمهوری و مردم سالاری» بوده است و همچنین مقبولیتی که روحانیون که بیشتر به خاطر «محدود شدن‌های‌شان و واکنش‌هایی که شاه با این گروه داشته بود» به آن دست پیدا کرده بودند و نیز صحبتهایی که روحانیون از قبیل آقای خمینی می گفتند مثل برقرای «دموکراسی» و همچنین «نبودن حجاب اجباری» و «آزادی مطبوعات » باعث گردید تا مردم به چنین قانونی اعتماد و رای دهند.
مصطفایی خاطرنشان می کند که در تهیه و تدوین قانون اساسی آقایان بهشتی و رفسنجانی و دکتر هاشمی و منتظری نقش ویژه ای داشتند هرچند که بعدها افرادی چون آقای منتظری از مخالفین قانون اساسی ایران شدند. وی با اشاره به این موضوع می گوید این نکته مهم و ضروری است که بپذیریم هر چه در سال ۵۷ رخ داده مربوط به همان دوران است و از آنجا که قانون باید با روح زمان خود همخوان باشد نیاز به تغییر ات اساسی در قانون اساسی ایران وجود دارد زیرا من فکر می کنم در این دوران اگر بار دیگر رفراندومی بر قانون اساسی ایران برگزار گردد مردم قطعا با اکثریت به آن «نه» می گویند.
آقای مصطفایی در پاسخ به سوالی در خصوص «ویژگیهای تئوریک قانون اساسی ایران و آنچه در عمل شاهد آن بوده ایم و چرایی شکاف تئوری و عمل در قانون اساسی ایران» می گوید قانون اساسی ایران شامل سه رکن رهبری، مردم و دولت است که منظور از دولت در اینجا به معنی اعم آن و شامل سه قوه مقننه و مجریه و قضایی است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به لحاظ تئوری مردم دارای حقوقی هستند مثلا همه مردم در قبال قانون برابرند، یا قانون منع شکنجه یا قوانین دیگری که در متن قانون آورده شده اما در عمل شاهدیم که هیچ کدام از این موارد در عمل اتفاق نمی افتد.
بطور مثال می توان نگاهی به دستگاه قضایی داشت و شاهد نابرابری های بود که از جمله آن استفاده از حق وکیل برای همه افراد است که در عمل می بینیم تنها آن قشری که سرمایه کافی دارند و و ضعیت مالی خوبی دارند می توانند از این امکانات استفاده کنند یا کسانی که درساختار قدرت هستند نسبت به آنانکه در قدرت نیستند در سیستم قضایی از امکانات بهتر و حتی ورای قانونی برخوردارند.
وی اشاره می کند که علت اصلی شکاف تئوریک و فضای عملی را می‌توان به ارکان دیگر قانون اساسی که مهترین آن رهبری است ارتباط داد. رهبری بخاطر نقش و قدرتی که توسط قانون اساسی بوی داده شده می تواند در هر امری دخالت کرده و حتی حقوق مردم را نیز که در واقع تکلیفی است برای دولت و رهبری نادیده و پایمال کند، طبق قانون اساسی ارتش، بسیج و سپاه زیر نظر مستقیم رهبری است دستگاه قضایی زیر نظر وی است شورای امنیت ملی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، رسانه های خبری دولتی، خطبه های نماز جمعه و شورای نگهبان زیر نظر رهبریست و رهبری می تواند به میل خود به کارکرد این مراکز جهت بخشد. بطور مثال شورای نگهبان که نقش کلیدی در انتخابات و نقش مهم در تصویب قانون را دارد زیر نظر رهبریست و بواسطه نظارت رهبری، شورای نگهبان به جای آنکه مطالبات مردم را برآورده ساختن در خدمت اهداف رهبری است چنانچه این امر باعث گردیده که جایگاه مردم بیشتر یک نقش سمبلیک باشد. طبق قدرتی که قانون اساسی به رهبری تنفیذ نموده است ،رهبر سیاست های کلی را مشخص می کند و مردم هم باید از آن تابعیت کنند و این دقیقا عکس چیزی که باید اتفاق بیافتد یعنی به جای آنکه مردم قانون و سیاست های خود را مشخص و دیگر نهادها مکلف به اجرا آن باشند رهبری است که برای همه تعیین تکلیف میکند.
ایشان در خصوص «وضعیت قانون اساسی» گفت که ما قانون مناسبی نداریم متاسفانه نظامی که این قانون را تعریف می کند یک نظام دیکتاتور رادیکال است و نه حتی یک نظام جمهوری اسلامی.
ایشان با اشاره به نقش انتخابات آزاد و تاثیر آن در شکل گیری یک قانون شفاف و سالم می افزاید در جوامع دموکرات مردم در صورت نداشتن سوء سابقه کیفری غیر سیاسی می توانند بعنوان کاندیدا شرکت و در صورت انتخاب شدن از طریق مجلس یا پارلمان بعنوان نماینده مردم بطور مستقیم در سیستم قانونگذاری دخالت کنند اما در ایران با نظارت مستقیم شورای نگهبان در کل جریان انتخابات عملا امکان و تحقق یک مجلس مردمی سلب شده است.
همچنین وی توضیح داد که در یک حکومت دموکرات، مجلس نیاز به نهاد دیگری برای تصویب قانون ندارد در صورتیکه در ایران شورای نگهبان که شامل شش نفر فقیه که توسط رهبرانتخاب می شود و شش نفر حقوقدان که توسط رئیس قوه قضاییه ای که وی نیز توسط رهبر انتخاب می شود وظیفه تصویب نهایی قوانین تصویب شده در مجلس را دارند .
وی در خصوص این پرسش «که آیا قانون اساسی جنبه پیمانی و ابدی دارد» گفت هر قانونی قابلیت اصلاح دارد و مردم هستند که حساسیت ها و مفاد آن را مشخص می کنند وقتی اکثریت مردم یک قانون را بخواهند باید تن به آن داد اما آنچه در ایران مشکل مهمتر است آن است که حاکمان ما قابل اصلاح نیستند و این غیرقابل اصلاح بودند مانع اصلاح قانون هم شده است.
مصطفایی در خصوص «درس‌ها و برداشت‌هایی که می توان برای آینده » از آن بهره گرفت گفت درسهایی که از قانون اساسی فعلی ایران چه از زمان تصویب و چه در دوران تحقق گرفت آن است که اولا شورای نگهبان نمی باید در ساختار قانونی دموکرات وجود داشته باشد همچنین وقتی نمایندگان طرحی را تصویب می کنند هیچ نهادی نباید بتواند آن را طرد کند یا در انتخابات فقط متهمان کیفری غیر سیاسی نمی توانند کاندید شوند و همه افراد آزادند برای نماینده شدن وی همچنین به ضرورت آزادی مطبوعات برای شفاف سازی اشاره و تاکید کرد.
وی گفت در نظام دموکراتیک مردم بین خوب و خوبتر انتخاب می کنند و در ایران مردم مجبورند بین بد و بدتر انتخاب کنند.
ایشان در این خصوص که «پشتوانه و ساختار اجرایی قانون اساسی دموکراتیک در کشورهایی که حکومت‌های استبدادی در آن سرنگون می‌شوند» چیست؟ گفت تنها پشتوانه اتحاد اپوزیسیون ها و وجودیک کنگره ملی مانند آنچه آقای پهلوی در موردش گفته اند است. وی توضیح داد زمانی که جریان گفتمان رخ دهد و گروههای سیاسی بدون حذف هم بتوانند به فعالیت و گفتگو بپردازند می تواند پشتوانه لازم را ایجاد نمود .وی گفت متاسفانه در خارج کشور گروههایی که فعالند گروه دیگر را نمی پذید و می خواهند دیگری را حذف کند و این دقیقا همان مکانیسم جمهوی اسلامی است و قطعا چنین گروهی فرقی یا سودی برای مردم ندارد ،زیرا در صورت دستیابی به قدرت همان کاری را خواهد کرد که جمهوری اسلامی کرده است.مصطفایی گفت معتقدم تشکیل یک شورا و تدوین یک پیمان نامه و کنار نزدن دیگری می تواند پشتوانه ای باشد که بتوان قانونی که دچار انحراف نیست را تدوین و نظارت کرد.
وی در پاسخ این پرسش که «آیا قانون اساسی دموکراتیک می‌تواند پشتوانه‌ای کافی برای پیدایش و استقرار احزاب دموکراتیک به شمار بیاید که دارای قوام و بالندگی لازم برای مبارزه سیاسی و ایفای مسئولیت پس از پیروزی در عرصه انتخابات را داشته باشند» گفت قسمتی از راه می توان با قانون اساسی خوب پیمود اما باید از اخلاق هم فارغ نشد. وقتی قانون ایده الی هم داشته باشیم بازهم اخلاق است که می تواند تضمین کافی را ایجاد کند.
وی درخصوص آنکه «چگونه می توان ظرفیت‌های لازم برای اداره قوه قضاییه را برای رسیدگی به موارد فزاینده جرم‌های اجتماعی و نیز کنترل فسادی که معمولاً پس از جایگزینی حکومت دموکراتیک به جای حکومت استبدادی در جامعه یک کشور فوران می زند، به وجود آورد» گفت وقتی حقی ناحق شد طبیعی است که عقده ای را پدید آورد اما چنانچه بستر قضایی مستقلی فراهم گردد تا مردم مطالبات خود را در آن مطرح کنند و همچنین شکل گیری رسانه های آزاد و مستقل برای انعکاس اخبار حقوق که نایده گرفته شده و عاملانی که این حقوق را تضیع نموده اند و همچنین ایجاد فضایی که همه حرفها و صداها شنیده شود بی شک می تواند فضای عمومی را برا آنکه مردم مطالبات خود را بطور قانونی پیگیری نمایند خواهد داشت .

۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه

گفت‌و‌گویم با آلن ایر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا;سیاست دولت امریکا این است که اسد باید برود

 منبع:رادیو زمانه

 آلن آیر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا در خصوص تحولات اخیر برخی از کشورهای خاورمیانه و به طور خاص، شرایط سوریه و همچنین درباره منازعات ایران با دنیای بیرون و تهدیدهایی که متوجه ایران است با "رادیو زمانه" گفت‌وگوی اختصاصی داشته است.
در این گفت‌وگو آقای ایر، که به پرسش‌ها با زبان فارسی پاسخ گفته، ارزیابی‌اش را درباره تغییرات تحول‌خواهانه برخی از مردم خاورمیانه در کشورهایشان، وابسته به برآورده شدن خواسته‌های مشروع مردمشان می‌داند. به گفته او سیاست خارجه امریکا نیز از سیاستی که وی آن را " گذر به دموکراسی" نامیده، حمایت می‌کند.
وی حقوقی همچون آزادی بیان، آزادی تجمع مسالمت‌آمیز، آزادی ادیان، برابری قانونی زن و مرد و حق انتخاب رهبران را از جمله حقوق جهانی ملت‌ها خواند. 
سخنگوی وزارت خارجه امریکا به "زمانه" می‌گوید که کشورش سرکوب مردم سوریه توسط دولت اسد را با "شدیدترین الفاظ ممکن" محکوم می‌کند.
وی همچنین از تلاش گروه "دوستان مردم سوریه" یاد کرده و می‌گوید که امریکا نیز 10 میلیون دلار برای افزایش کمک‌ به مردم سوریه از جمله پناهندگان سوری،  اختصاص داده است که شامل تجهیزات موقت پزشکی، آموزش کارکنان پزشکی اظطراری و فراهم کردن آب تمیز، غذا، روانداز، وسایل گرمایشی، و جعبه های بهداشتی برای غیر نظامیان سوری نیازمند می‌شود.
 بشار اسد می‌خواهد بخش‌های مختلف جامعه را رودروی هم قرار دهد. برای ساختن دموکراسی پایدار، همه مردم سوریه باید با هم کار کنند؛ علوی‌ها و مسیحیان، سنی‌ها و دروزیها، عرب‌ها و کردها
آلن ایر درباره اظهار نظر و پیش‌بینی رابرت بائر مسئول سابق سیا مبنی بر سقوط کشور سوریه تا ماه مارس (ماهی که اینک در آن قرار داریم) می‌گوید: "  این نظر ایشان است. من آیینۀ اسکندر ندارم، اما می‌توانم بگویم این که اسد باید برود سیاست دولت آمریکاست."
ایر با وجود وتو کردن قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای پایان دادن به خشونتها در سوریه،  توسط روسیه و چین،  رأی اخیر مجمع عمومی را دارای " پیامی روشن" به مردم سوریه ارزیابی می‌کند و می‌گوید: " بشار اسد بیش از هر زمان دیگر منزوی است.
اکنون اکثریت قابل توجهی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد حمایت واضح خود را از طرح اتحادیه عرب برای توقف خشونتها و کمک به گذار سوریه به دموکراسی اعلام کرده‌اند. مردم سوریه باید بدانند که اکثریت قابل توجه ملت‌های دنیا در کنار آنها ایستاده و از آنها حمایت می‌کنند.
ایالات متحده  با شرکای بین المللی‌اش همکاری می‌کند تا مطمئن شود این موضوع در دستور کار شورای امنیت باقی بماند و هم‌زمان از طرح اتحادیه عرب حمایت می‌کند، تحریم‌های دو جانبه را تقویت می‌کند تا در چارچوب ساختار "دوستان مردم سوریه" عمل کند.
وی همکاری گروه‌های مختلف مردم سوریه را لازمه تغییر در این کشور می‌داند و در توضیح این موضوع می‌گوید: " بشار اسد می‌خواهد بخش‌های مختلف جامعه را رودروی هم قرار دهد.
برای ساختن دموکراسی پایدار، همه مردم سوریه باید با هم کار کنند؛ علوی‌ها و مسیحیان، سنی‌ها و دروزیها، عرب‌ها و کردها،  تا اطمینان حاصل کنند که سوریۀ جدید بر اساس حاکمیت قانون اداره می‌شود و حقوق جهان‌شمول همه شهروندان، بی‌توجه به نژاد، مذهب یا جنسیت آنها محترم دانسته می‌شود."
ایر با وجود وتو کردن قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای پایان دادن به خشونتها در سوریه،  توسط روسیه و چین،  رأی اخیر مجمع عمومی را دارای پیامی روشن به مردم سوریه ارزیابی می‌کند و می‌گوید: بشار اسد بیش از هر زمان دیگر منزوی است
البته با وجود مخالفت چین و روسیه با قطعنامه‌، وی آنها را هم‌پیمانان امریکا می‌خواند و معتقد است که صلح در خاورمیانه به نفع این دو کشور  نیز هست.
با این‌وجود آلن ایر در مورد انگیزه چین و روسیه در حمایت از دولت اسد می گوید که روسیه و چین از پیش‌نویس مراکش در شورای امنیت سازمان ملل متحد، که از گذار مسالمت‌آمیز سیاسی سوریه به رهبری مردم این کشور حمایت می‌کرد، در حالی حمایت نکردند که این پیش‌نویس همه خواسته‌های "بیان شده" آنها را در برگرفته بود.
تمامی دیگر کشروهای عضو شورا، حتی آنها که پیش از این رای مخالف داده بودند و یا رای نداده بودند، به این قطعنامه رای مثبت دادند. مردم سوریه می‌دانند چه کسی در کنار آنها ایستاده است و چه کسی علیه آنها.  
آقای ایر درپاسخ به سوالی درباره تهدیدهای اسرائیل در حمله نظامی به ایران و واکنش‌های احتمالی روسیه و چین از دولت ایران، می‌گوید: "من در جایگاهی نیستم که از طرف دولت اسرائیل صحبت کنم، و اصولاً گمانه‌زنی در مورد فرضیات مختلف سازنده نیست.
رئیس جمهوری ما و بسیاری دیگر از رهبران جهانی گفته است که بهترین راه حل برای مشکل موجود راه حلی دیپلماتیک است که در آن ایران با گروه 1+5 در فضایی جدی و همراه با حسن نیت و احترام متقابل دیدار کند، تا به راه حلی جامع و دراز مدت که به نگرانیهای بین المللی در مورد برنامه اتمی ایران بپردازد، برسیم."
وی بدون اشاره مستقیم به سوالی درباره اظهار نظر کسینجر درمورد بروز قطعی جنگ در ایران و این پرسش که آیا این یک" خط‌ ونشان" است، می‌گوید : "گروه 1+5 در پی راه‌حلی دیپلماتیک برای مسئله اتمی است.
شرایط موجود قابل دوام نیست. جوامعی که با ترس و سرکوب استوارند ممکن است در برهه‌ای از زمان توهمی از ثبات را ارائه دهند اما آنها بر فراز خطوط گسلی ساخته شده‌اند که در نهایت از هم خواهند گسست
اما این بدان معناست که ایران باید وارد مذاکرات جدی در مورد برنامه اتمی‌اش شود. ایران تا امروز چنین نکرده است و در نتیجه جامعه جهانی در حمایت از دیپلماسی به اعمال فشاربیشتر بر ایران ادامه می‌دهد. رفع نگرانی‌های جامعه جهانی در مورد ماهیت برنامه هسته‌ای ایران، منافع قابل توجهی برای ایران در پی دارد که پایان انزوای جهانی و رشد اقتصادی از آن جمله اند. "
همچنین وی درباره تاثیر تحریمها نمونه‌هایی مثلآفریقای جنوبی و میانمار (برمه) را مثال می‌زند که تحریم‌های چندجانبه و هماهنگ بین المللی در تغییر محاسبات راهبردی دولت‌هایشان موثر بودند و براین باور است که در مورد ایران نیز تحریم‌های گسترده بین المللی، منجر می‌شود که دولت ایران بیشتر به فکر کارهایی باشد که به نفع منافع ملی‌اش است. 
آلن آیر درباره این‌که گاهی ممکن است منافع ملی کشورها در تقابل با منافع جهانی یا منافع برخی از کشورها قرار بگیرد و برخی از منازعات ریشه در چنین تقابلی دارد، می‌گوید که این‌نوع  تقسیم بندی را قبول ندارد و مثال می‌زند که حوادث خاورمیانه نشان داده‌اند آخر و عاقبت منافع دولت‌ها از منافع ملت‌ها سرچشمه می‌گیرد.
وی به طور مشخص در مورد منافع امریکا نقل قولی از رئیس جمهوری کشورش، باراک اوباما، را عنوان می‌کند که: " آمریکا نه فقط از ثبات کشورها منتفع می‌شود بلکه از مختار بودن اشخاص در انتخاب سرنوشتشان هم منتفع می‌شود.
شرایط موجود قابل دوام نیست. جوامعی که با ترس و سرکوب استوارند ممکن است در برهه‌ای از زمان توهمی از ثبات را ارائه دهند اما آنها بر فراز خطوط گسلی ساخته شده‌اند که در نهایت از هم خواهند گسست."  
سخنگوی وزارت خارجه امریکا در خصوص "حق برخی از کشورها در داشتن فن‌آوری ساخت بمب هسته‌ای"، می‌گوید : "این‌که تنها در مورد حقوق یک کشور صحبت کنیم گمراه‌کننده است ، چرا که حقوق با مسوولیتهایی همراه هستند؛ یعنی توازنی بین حقوق و تکالیف هست .
شورای حکام آژانس و شورای امنیت سازمان ملل متحد به این نتیجه رسیده‌اند که ایران طبق تعهدات هسته‌ای بین المللی خود عمل نکرده است
زمانی که بحث به انرژی اتمی و سلاح هسته‌ای می‌رسد،  جامعه جهانی آژانس بین المللی انرژی اتمی را خلق و مأمور کرده است تا کشورهای عضو معاهده عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان. پی تی.)  تعهداتشان را در مورد استفاده صلح‌آمیز از انرژی اتمی تایید کند.
هیچ کشوری با حق ایران برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای مخالفت نمی‌کند، ولی شورای حکام آژانس و شورای امنیت سازمان ملل متحد به این نتیجه رسیده‌اند که ایران طبق تعهدات هسته‌ای بین المللی خود عمل نکرده است.
به همین دلیل است که ما شاهد اتحاد بی‌سابقۀ جامعه جهانی در مورد لزوم پایبندی ایران به تعهداتش در قبال آژانس، جهت رفع نگرانی‌های فزاینده جهانی در مورد ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای ایران هستیم."   
ایر درباره این که ریشه این مشکلات در ایجاد و داشتن فن‌آوریساخت بمب هسته‌ای است، می‌گوید:" اگر این فن‌آوری نبود هم ما همچنان مشکلاتی می‌داشتیم، اما دست‌کم ترس از نابودی اتمی یکی از آن مشکلات نبود. به همین دلیل دولت آمریکا به دیدگاه دنیایی عاری از سلاح اتمی پای‌بند است. "
وی بحث را این‌طور ادامه می‌دهدکه : " ما همیشه حق ایران را به داشتن فن‌آوری صلح‌آمیز اتمی به رسمیت شناخته‌ایم. ما همچنین مرتبا گفته‌ایم که این حقوق با مسوولیت‌هایی همراه است. درحال‌حاضر ایران تعهدات خود را به عنوان عضوی از ان پی تی ، که راهکار جامعه جهانی برای نظارت بر استفاده مسوولانه از انرژی اتمی است، نادیده می‌گیرد.
ایران حق برخورداری از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای دارد. ایران همچنین موظف و مکلف است جامعه جهانی را  متقاعد کند که ماهیت برنامه اتمی‌اش صرفا صلح‌آمیز است
بار دیگر متذکر می‌شوم که ایران حق برخورداری از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای دارد. ایران همچنین موظف و مکلف است جامعه جهانی را - در این مورد سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی اتمی را-  متقاعد کند که ماهیت برنامه اتمی‌اش صرفا صلح‌آمیز است.
اما در انتهای این مصاحبه،  پرسشی که من برای شما و خوانندگانتان مطرح می‌کنم، این است که با توجه به عواقبی که اکنون ایران به دلیل عدم همکاری‌اش با آژانس با آنها روبه‌رو شده، اگر برنامه‌اش حقیقتا منحصرا صلح‌آمیز باشد، چرا با آژانس همکاری نمی‌کند تا تحریم‌ها لغو شوند و اقتصادش بار دیگر بتواند از تجارت جهانی بهره مند شود؟
 سخنگوی وزارت خارجه امریکا در پاسخ به این پرسش که آیا وضعیت فعلی کشورهایی مثل افغانستان، عراق، لیبی و مصر، به صلح پایدار در خاورمیانه کمک کرده است، می‌گوید: "انشاالله کمک می‌کند.  وضعیت هر کشوری منحصربه‌فرد است اما وجه اشتراک آنها این است که در همه کشورها پدیده ثبات، از برآورده کردن خواسته‌های مشروع مردم آنها آمده است.
آمریکا معتقد است دموکراسی‌ها قوی‌ترین و انعطاف‌پذیرترین شکل حکومت است، چرا که قدرت خود را از مردم می‌گیرد. بااین‌حال دموکراسی‌ها بی‌عیب نیست و موانعی در مسیر خواهند بود. اما در درازمدت منطقه خاورمیانه باثبات‌تر و آرام‌تر خواهد بود." 


۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

یادداشتم در چراغ آزادی;حقوق متهم


یکی از موارد گسترده و رایج نقض حقوق بشر از سوی سیستم های قضایی و دادرسی درخصوص کلیه افراد و بخصوص فعالین و کنشگران مدنی و سیاسی اجرای قوانینی مغایر با اعلامیه حقوق بشر و میثاق نامه های بین المللی حقوق مدنی و سیاسی درقبال این افراد در جایگاه متهم  است. قوانینی  که نه تنها حقوق اولیه این افراد را پایمال می‌سازد بلکه در مواردی وتحت فشارهای روانی، این افراد را وادار به قبول جرایمی خواهد کرد که می‌تواند فرجامی تلخ را به همراه داشته باشد.
با توجه به اصل هفتم از اصول مبنایى مربوط به نقش وکلا تاکید مى‌کند: حکومت مى‌بایست تضمین کند که همه اشخاص دستگیر یا بازداشت شده اعم از اینکه داراى اتهام کیفرى باشند یا خیر، دسترسى بى درنگ به یک وکیل خواهند داشت.
اما از آنجا که دسترسی برای وکیل در بسیار موارد توسط سیستم  قضایی محدود و حتی در برخی موارد غیرممکن است، آموختن این حقوق توسط خود افراد و بویژه برای کنشگران و فعالان مدنی، می‌تواند هم  از اضطراب و استرس‌ها در حین بازداشت کنشگران  بکاهد و هم سیستم های قضایی و امنیتی را وادار به رفتار همراه با مدارا سازد.
لذا در این نوشته  ضمن پرداختن  به ضرورت آشنایی کنشگران به این حقوق سعی خواهد شد به تعاریف و  شرح مختصری از این حقوق از منظر قوانین آئین دادرسی کیفری و اعلامیه حقوق بشر و میثاق نامه های بین المللی حقوقی و مدنی برای جرائم غیر مشهود پرداخته خواهد شد.
برای بررسی حقوق متهم، در ابتدا توضیح و تعریفی از متهم می‌تواند مفید و راهگشا باشد:
متهم در حقوق جزا کسی است که گمان می‌رود مرتکب بزهی گردیده، اما هنوز اثبات نگردیده است که کار مجرمانه توسط وی روی داده است زیرا چنانچه این اتهام اثبات شده باشد وی را مجرم می‌خوانند و نه متهم.
طبق قانون اثبات ارتکاب اتهام برعهده کسی است که وی را متهم نموده است و متهم وظیفه ای برای اثبات بی گناهی خود ندارد زیرا طبق بند اول اعلامیه حقوق بشر و بند ۲ میثاق نامه بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و اصل ۳۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، همه بی گناه هستند مگر آنکه طبق مقررات قانونی و با دلایلی که قانون آنها را معتبر می‌داند و در یک دادگاه عادلانه و بی طرف گناه کار بودن متهم اثبات گردد.
همچنین برای متهم کردن فرد ی، باید شاکی ابتدا ثابت کند که جرمی اتفاق افتاده است و سپس نشان دهد این جرم توسط متهم مورد نظر وی رخ داده است. در واقع بر طبق ماده ۱۲۴ قانون آیین دادرسی کیفری، دادسرا حق ندارد به شکایتی که بدون دلیل و مدرک اقامه شده باشد و دلایل کافی برای احضار متهم موجود باشد ترتیب اثر دهد.
جرم را به طور کلی می‌توان به دو دسته جرائم مشهود و غیرمشهود تقسیم کرد که به علت گستردگی بحث در این نوشته تها به حقوق متهمی که به علت جرائم غیرمشهود توسط سیستم قضایی فراخواند شده پرداخته می‌شود و حقوق متهمین برای جرایم مشهود به نوبتی دیگر موکول می‌گردد.
الف – جرائم مشهود:
قانون دادرسی کیفری تعریفی از جرم مشهود ارایه نداده و فقط موارد و مصادیق جرم مشهود بیان شده است. این مصادیق  حصری بوده و در غیر از این موارد، جرم، غیر مشهود محسوب می‌شود. قانون فوق مقرر می‌دارد که جرم در موارد زیر مشهود محسوب می‌شود:
۱- جرمی که در منظر ضابطین دادگستری (ماُموران نیروی انتظامی ) واقع شده یا بلافاصله ماموران یاد شده در محل وقوع جرم حضور یافته یا آثار جرم را بلافاصله پس از وقوع مشاهده کنند.
۲-در صورتی که دو نفر یا بیشتر که ناظر وقوع جرم بوده اند و یا قربانی جرم بلافاصله پس از وقوع جرم مشخص فرد معینی را مرتکب جرم معرفی نمایند.
۳-بلافاصله پس از وقوع جرم علایم و آثار واضحه یا اسباب و دلایل جرم در تصرف متهم (متهم به همراه آثاری که جرم رخ داده است) یافت شود یا تعلق اسباب و دلایل یاد شده به متهم محرز شود.
۴-در صورتی که متهم بلافاصله پس از وقوع جرم قصد فرارداشته یا در حال فرار یا فوری پس از فرار دستگیر شود.
۵-وقتی که متهم ولگرد باشد. ولگرد کسی است که جا و مکان معینی نداشته و شغل خاصی هم ندارد.
مامورین در جرائم مشهود نیاز به حکم دادستانی یا شاکی خصوصی برای دستگیری متهم ندارند.
ب-جرایم غیرمشهود: جرائمی هستند که هیچ یک از ویژگی‌های مربوط به جرائم مشهود را ندارند و در واقع جرائمی هستند که در خفا و دور از مرئی و منظر ماموران یا انظار عمومی واقع می شوند و اصولاً با شکایت شاکی خصوصی یا دادستان مطرح می شوند. در جرائم غیرمشهود دستگیری یا جلب متهم فقط با دستور و حکم خاص قضایی صورت می‌پذیرد. قاضی در حکم جلب خود باید نام و نام خانوادگی فرد را ذکر و در هنگام جلب فرد حکم مذکور توسط ضابط به رویت فرد برسد و نبود چنین موارد غیرقانونی است، همچنین که قاضی فقط در صورت داشتن دلائل کافی می‌تواند حکم جلب را صادر نماید و در غیر اینصورت حتی نمی‌تواند فردی را جهت توضیح احضار کند. در جرائم غیرمشهود احضار یا جلب افراد بدون حکم مقام قضایی غیرقانونی است.
بعد از اینکه شکایتی در دادسرا مطرح گردید و بازپرس یا قاضی یا دادیار ادله‌های کافی برا احضار متهم را درک کرد باید اقدام به تنظیم حکم که علت احضار و محل حضور و نتیجه عدم حضور را در آن مشخص نماید.
طبق ماده ۱۱۳ قانون دادرسی کیفری متهم باید بداند به چه دلیل احضار شده و به کجا باید برود و غیبتش چه عواقبی را برای وی در پی خواهد داشت.
و یکی از نتایج عدم حضور متهم بدون عذر موجه در موعد مقرر احضاریه صدور حکم جلب او توسط مقامات قضایی است. و طبق ماده ۱۱۹ آیین دادرسی کیفری برگه جلب وی نیز باید همان مشخصات برگه احضاریه را داشته و نبود هر یک از این مواد برگه احضاریه یا حکم جلب را فاقد ارزش قانونی خواهد کرد.
در صورت جلب متهم نیز حقوقی که توسط  قانوگذار به متهم داده شده عبارت اند از:
۱-بر طبق ماده ۱۱۸ قانون آیین دادرسی کیفری برگ جلب زمانی صادر می‌گرد که از قبل احضاریه برای متهم صادر گردیده باشد و تنها در صورت عدم حضور غیر موجه یا داشتن حکم اعدام یا قصاص  مجرم، مسئول قضایی می‌تواند حکم جلب را صادر نماید.
۲-بر طبق ماده ۲۴ آیین دادرسی کیفری مامورین در هنگام جلب حق وارد شدن به محل کار یا منزل متهم را ندارند مگر اینکه در برگه جلب این حق ذکر گردیده باشد.
۳-جلب متهم باید در روز صورت پذیرد مگر اینکه فوریت جلب وی توسط قاضی یا بازپرس به حکم جلب صورت جلسه گردد.
همچنین بر طبق ماده ۲۵،۴۰،۴۱ بعد از جلب، متهم حقوق زیر را داراست:
الف)تفهیم اتهام و دلائل آن:
یکی از مهترین حقوق هر متهم حتی متهمین که تحت جرائم مشهود جلب شده اند، این است که بلافاصله و به طور کتبی، نوع اتهام و دلیل یا دلایل اتهام به وی اعلام گردد.
ب)حق استفاده از وکیل:
یعنی انتخاب وکیل برای استیفای حق دفاع که از حقوق اولیه هر متهم است.
ج)منع تهدید و شکنجه متهم:
مطابق اصل ۳۸ قانون اساسی «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلّف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.» بنابراین اقرار مأخوذه به وسیلة اجبار یا تهدید، فاقد اعتبار است و محکومیّت مستند بر چنین اقراری در معرض بطلان است. عبارت «هرگونه شکنجه» مذکور در این اصل به طور مطلق ذکر شده است و دارای قید نیست و به این ترتیب، هم شامل شکنجة بدنی و فیزیکی (شکنجة مادی) می‌شود و هم شامل شکنجة روحی و روانی (شکنجة معنوی).
چنانچه قانونگذار نیز با تصویب قانون منع شکنجه در ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۸۱ انواع شکنجه‌های روحی و روانی  مصادیق شکنجه می‌داند و مصادیق آن را اینگونه اعلام می‌دارد:
مطابق ماده یک قانون منع شکنجه موارد مذکور در این قانون در حکم شکنجه و اعمال آن ممنوع است. ۱ـ هرگونه اذیت یا آزار بدنی برای گرفتن اقرار و نظایر آن ۲ـ نگهداری زندانی به صورت انفرادی یا نگهداری بیش از یک نفر در سلول انفرادی ۳ـ چشم بند زدن به زندانی در محیط زندان و یا بازداشتگاه ۴ـ بازجویی در شب، ۵ـ بی‌خوابی دادن به زندانی ۶ـ انجام اقداماتی که عرفاً اعمال فشار روانی بر زندانی تلقی می‌شود ۷ـ فحاشی، به کاربردن کلمات رکیک، توهین و یا تحقیر زندانی هنگام بازجویی یا غیرآن، ۸ـ استفاده از داروهای روان گردان و کم و زیاد کردن داروهای زندانیان مریض ۹ـ محروم کردن بیماران زندانی از دسترسی به خدمات ضروری ۱۰ـ نگهداری زندانی در محل‌های باسروصدای آزاردهنده ۱۱ـ گرسنگی و یا تشنگی دادن به زندانی و رعایت نکردن استانداردهای بهداشتی و محروم کردن زندانی از استفاده از امکانات مناسب بهداشتی ۱۲ـ طبقه‌بندی نشدن زندانیان و نگهداری جوانان یا زندانیان عادی در کنار زندانیان خطرناک ۱۳ـ جلوگیری از هواخوری روزانه زندانی ۱۴ـ ممانعت از دسترسی به نشریات و کتب مجاز کشور ۱۵ـ ممانعت از ملاقات هفتگی یا تماس زندانی با خانواده‌اش ۱۶ـ فشار روانی به زندانی از طریق اعمال فشار به اعضای خانواده زندانی ۱۷ـ ممانعت از ملاقات متهم با وکیل خود ۱۸ـ ممانعت از انجام فرایض مذهبی.
چ)عدم تحت فشار قرار دادن متهم در مراحل بازجویی:
مرجع تحقیق تحت هیچ شرایطی حق ندارد هرگونه سوالی که به نظرش می‌رسد در خلال بازجویی مطرح نماید، وقتی متهمی اصل اتهامی را قبول نمی کند مقام قضایی نمی تواند با فریب و اغفال به بهانه آزادی یا تخفیف در مجازات متهم را وادار به قبول اتهام کند.
همچنین طبق ماده ۱۲۹ و ۱۲۴ آیین دادرسی کیفری متهم حق دارد در پاسخ به سوالاتی که در بازجویی و یا بازپرسی مطرح می‌گردد سکوت کرده و در این مواقع مسئول قضایی حق ندارد متهم را وادار به پاسخگویی نماید بلکه تنها می‌تواند مورد سکوت را صورت جلسه و برای کشف حقیقت برای ادله های دیگر تحقیق کند.
ح)ممنوع بودن استراق سمع وشنود مکالمه‌های متهم:
طبق اصل ۲۵ قانون اساسی و ماده  ۵۸۲ قانون مجازات اسلامی  و ماده ۱۰۴ و تبصره ذیل آن از قانون آیین دادرسی کیفری مکالمات تلفنی متهم و نوشته‌های وی مصون و محفوظ است و تنها با دستور قاضی که دلیل آن نیز باید ذکر گردد می‌توان مکالمات و نوشته های متهم را شنود یا تفحص کرد.
خ)اخذ آخرین دفاع:
پس از ضرورت مواردی که می‌بایست در خصوص متهم اعمال گردد در پایان فرایند رسیدگی و تحقیق و تعقیب در دادسرا یا دادگاه اخذ آخرین دفاع از متهم است، که پس از آن هیچ گونه ادعایی در خصوص اتهام از سوی مقام قضایی نباید مطرح گردیده و فرایند تحقیق و رسیدگی با آخرین دفاعیه که متهم از خود می‌نویسد پایان یافته و دادسرا مبادرت به صدور قرار اعم از منع پیگیرد، موقوفی، تعقیب، یا مجرمیت می‌نماید و دادگاه با اعلام ختم دادرسی مبادرت به صدور قرار موقوفی، یا برائت یا محکومیت می‌نماید.

منابع:
  1. اعلامیه حقوق بشر
  2. میثاق نامه بین المللی حقوق مدنی و سیاسی
  3. قانون اساسی ایران
  4. آیین دادرسی کیفری
  5. حقوق متهم (عبدالفتاح سلطانی)

یادداشتم در چراغ آزادی;انتخابات

انتخابات مجالی است برای تصمیم گیری مردم، فرصتی با ساختار مشخص برای آنکه مردم بتوانند فرد یا افرادی را با رای خود صاحب تصمیم و قدرت نمایند، قدرتی که در چارچوبی قانونی و مشخص برای فرد منتخب مسئولیت می آفریند.
فرآیند انتخابات از آغاز تا پایان، از آن هنگام که افرادی خود را دارای شرایطی برای انتخاب شدن می دانند و خود را مستحق کاندیداتوری و تا آن زمان که توسط برگزار کنندگان انتخابات فرصت کاندیداتوری می یابند، و از آن هنگام که مردم حق انتخاب و فرصت تصمیم برای سرنوشت خود را می یابند و تا آن هنگام که مسئولان برگزاری انتخابات آرا را جمع آوری و برندگان را معرفی می کنند و آن هنگام که نمایندگان برگزیده از قدرتی که توسط رای مردم به دست آورده اند بهره مند می گردند، فرصتی است که می توان به نوع حکومت، میزان آگاهی و خرد جمعی شرکت کنندگان، نحوه و نمودار توزیع عدالت و قدرت در ساختار آن حکومت و میزان صداقت نمایندگان پی برد.
انتخابات مجالی است برای مردم تا احساس سودمندی بیشتری داشته باشند و فرصتی است برای حکومتها تا ساختار و عوامل تشکیل دهنده این ساختاررا محک بزنند، نقاط آسیب خود را بشناسند، و چنانچه میل به حفظ حضور مردم خود دارند، الزامات حضور را فراهم سازند. همچنین انتخابات در عرصه بین المللی هم نقشی بسزایی دارد، زیرا مبین وحدت یا افتراق حکومت با مردم است.
انتخابات فرصت سنجش آشتی سیاست و اخلاق در ساختار یک حکومت است، فرصتی که میتوان هم میزان آشتی سیاست با اخلاق را از تفسیری که حکومت از قدرت می کند مشاهده کرد هم اخلاق سیاستمداران را نظاره.
انتخابات مبین میزان همخوانی نخبگان و مردم و مسئولان حکومتی است، فرجه ای که همخوانی خواسته های نخبگان و خواسته های مردم و اعمال حاکمان را عیان می سازد.
در دنیای معاصر انتخابات آزمون حکومت هاست، شاید به همین علت است که حتی حکومتهای دیکتاتور هم سعی در نشان دادن و پرداختن به این عرصه را دارند، زیرا به نیکی می دانند که نبود انتخابات در ساختار یک حکومت بی شک زوال حکومت را به دنبال خواهد داشت.
و تحریم انتخابات مردود دانستن شرکت در انتخابات توسط گروهی از رأی‌دهندگان است که هر یک از آنان از رأی دادن خودداری می‌کند. در جایی که تقلب در انتخابات محتمل است، یا پیروز انتخابات از پیش تعیین شده‌است و یا نهاد سازمان‌دهنده انتخابات فاقد مشروعیت است، تحریم انتخابات مکانیسمی است که نشان دهنده یک اعتراض سیاسی است.
از آن روی که هر رای دوکارکرد دارد اول آنکه باعث می گردد فردی انتخاب و به قدرت برسد و دوم انکه در سطحی کلان تر و آن هنگام که صحبت از جمع رای دهندگان می شود نشان از مشروعیت یک نظام خواهد داشت. رای های هر انتخابات با هر عنوان نوعی رفراندوم را در خود نهان دارد و نشان از مشروعیتی که رای دهنده در سایه رای خود به فرد مورد نظرش به یک نظام نیز خواهد داد. و این نقش دوم در حکومت هایی که ایدئولوژی نقش تشکیل دهنده حکومت را داراست و آن ایدلوژی مجال حضوری به دیگر نحله های فکری را نمی دهد یکی از دلایل تشویق مردم به حضور در انتخابات است. و در زمانی که حکومتهای دیکتاتور با حربه برگزاری انتخابات های فرمایشی سعی در نشان دادن مشروعیت نظام خود دارند، تجربه تحریم انتخابات می تواند هم نشان از وحدت مردم یک سرزمین باشد و هم مشروعیت نظامی را ساقط سازد.
در این برهه مهم نیست که حکومت ها عدم حضور مردم را با خبرسازی های دروغین حداکثری جلوه دهند، زیرا حقیقت راه خود را پیدا خواهد کرد چنانچه تجربه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ این را نشان داد. و ازاین روی تحریم انتخابات دقیقا فرصتی است که می توان بی هیچ خشونتی تن به یک نافرمانی مدنی داد.
فردا انتخاباتی دیگر در راه است، انتخابات مجلس نهم، انتخاباتی که اولین دوره آن در سال ۱۳۵۸ تشکیل یافت و گروهای مختلف فکری مجال شرکت را یافتند و بعد از ۸ دوره در سال ۱۳۹۰ تنها یک گروه و یک قرائت از آن مجال حضور را یافته است. به قول مرتضی الویری نماینده اولین دوره مجلس نام مجلس اول با محتوای آن همخوانی داشت. مجلس اول در مواردی مانند نحوه برگزاری انتخابات، حضور نیروهای برآمده از انقلاب اول و مواجهه با حوادث کلیدی انقلاب، اول بود….. مجلس اول مجلسی بود که اثری از نظارت استصوابی و غربال‌کردن کاندیداها وجود نداشت. مجلس اول آزادترین مجلسی است که بعد از انقلاب شکل گرفت. در یک مقطعی عزت‌الله سحابی رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و آقای بیت‌اوشانا نماینده اقلیت‌های مذهبی، رئیس کمیسیون بهداشت بود. آقای بیت‌اوشانا می‌گفت من حزب‌اللهی و خط امامی هستم. اواخر دوره چندروزی او را به اتهام همکاری با حزب توده دستگیر کردند و به زندان اوین بردند. خودش می‌گفت وقتی که با چشمان بسته به بخشی از زندان واردش کردند از او پرسیدند اینجا کجاست؟ بیت‌اوشانا گفت: آخر خط امام.
فردا اولین انتخابات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ است، انتخاباتی که مردم نتوانستند کارکرد رای خود را ببینید. فردا انتخاباتی است که حکومت مجبور به تن دادن به آن است زیرا این تنها مجالی است تا خود را بعنوان یک جمهوری نشان دهد هرچند حکومت بعد از انتخابات ۱۳۸۸ با تعویق انداختن انتخابات شوراها توانست این فرصت را از مردم بگیرد تا احساس و تصمیم واقعی خود را نشان دهند اما از آنجا که چنین ابتکاری در انتخاب مجلس شدنی نبود ناگزیر به تن دادن به این انتخاب است.
نهمین دوره انتخابات در حالی رخ می دهد که برگزارکنندگان انتخابات اقدام به رد صلاحیت بی سابقه کاندیداها نموده اند وفعالان مدنی و سیاسی زیادی در حال سپری کردن دوران «حبس غیر عادلانه» خود هستند .از این رو تصمیم برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات فردا همچون آزمونی است که قبولی در آن می تواند نشانی از وحدت نخبگان و مردم برای تحقق دموکراسی در ایران دانست؛ آزمونی که شرکت کنندگان آن بی شک در تاریخ قضاوت خواهد شد.
منبع:چراغ آزادی

یادداشتم در چراغ آزادی;نهضت ها و جنبش ها چه می خواهند


نهضت ها و جنبش ها چه می خواهند، توسط چه  کسانی مطرح و پیگیری می شوند و آیا می توان فصل مشترکی را بین جنبشها که امروز در کشورهای مختلف شاهدیم قائل شد، و آیا جنبش سبز را به عنوان یکی از جنبشهای رخ داده در سطح جهان می توان به نام و یا تعداد محدودی مصادره کرد؟
جامعه شناسی جنبش را اینگونه تعریف می کند حرکتی بلندمدت و اجتماعی  که توسط قشر وسیعی از جامعه و بدون دخالت یک نهادی رسمی و در یک عمل جمعی برای جایگزین نمودن ایدئولوژی قدرتمند که منافع مشترکی یا هدف اصلی را دنبال می کند، آغاز گردیده و به پایان می رسد که تداوم مطالبه آن ممکن است به تغییرات عمیق سیاسی بیانجامد یا سرکوب گردیده و پیروز نگردد. جنبش‌ها یا در چارچوب قوانین جوامعی فعالیت می‌کنند که در آن حضور دارند و یا به صورت گروه‌های غیرقانونی یا زیرزمینی فعالیت می‌کنند.
لذا هرگونه کوشش جمعی که خارج از محدوده نهادهای رسمی برای تحقق یک نفع مشترک ایجاد گردد را می توان جنبش نامید، و فراخور جامعه ای که این مطالبات را دنبال می کند می توان جنبش را به جنبش اجتماعی کوچک و یا جنبش اجتماعی بزرگ تقسیم بندی کرد.
به عنوان نمونه‌های جهانی می توان به  جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده آمریکا، جنبش حق رأی زنان، جنبش پروتستان در اروپا، جنبش استقلال‌طلبانه هند و جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، جنبش بهار عربی و جنبش وال استریت اشاره کرد.
و به عنوان نمونه های ایرانی به جنبش مشروطه و همچنین جنبش انقلابی مردم بر علیه محمدرضا پهلوی بعنوان نمونه هایی از جنبش های که مطالباتی برون ساختاری را پی ریزی و شکل دادند و نهضت ملی شدن نفت توسط دکتر مصدق و جنبش اصلاحات ایران به رهبری محمد خاتمی. وجنبش زنان که مطالباتی درون ساختاری را مطرح نمودند اشاره کرد.
نکته ای که را که می توان فصل مشترک تمام جنبش ها چه جنبشهایی که تحت قوانین یک جامعه و چه جنبشهایی که خارج از محدوده قوانین یک جامعه ذکر کرد جایگزینی یک ایدئولوژی و یا حقوقی است که زمینه را برای شکل گیری آن جنبش در یک برهه زمانی مشخص ایجاد می نماید.
به عنوان نمونه در پیروزی نهضت ملی نفت ایران وجود ایدئولوژی اقتصاد بدون نفت را می توان عامل بنیادین در شکل گیری این طرح و به ثمر رساندن این طرح توسط مصدق دانست.
حال اگر جایگزینی ایدئولوژی یا حقوقی را بعنوان اصلی برای شکل گیری یک جنبش بدانیم می توانیم با بررسی ایدئولوژی یا حقوقی که مطالبه یک قشر از جامعه است به برون ساختاری بودن یا درون ساختاری بودن آن جنبش پی برد.
به عنوان مثال به جنبش اخیر ایران موسوم به جنبش سبز نگاهی می اندازیم تا ببنیم که مطالبات این جنبش را می توان در درون ساختار حکومتی آن جامعه تحقق بخشید یا نیاز به یک تغییر برون ساختاری برای شکل گیری آن است، تا با نظر به مطالبه اصلی آن بتوانیم نمایندگان پیگیری این مطالبات را بشناسیم و ببینیم که آیا این جنبش صرفا جنبشی است که متعلق به گروههای درون نظام فعلی حکومت ایران است و یا گروههای خارج از ساختار فعلی حکومت همچون سلطنت طلبان و یا مجاهدین را نیز می توان نمایندگانی از این جنبش دانست. پس پرسش اساسی و اصلی این است که مطالبه واقعی جنبش سبز چیست؟
بررسی  نحوه چگونگی پیدایش و توسعه جنبش‌های سبز و نحوه برخورد حاکمان فعلی و نیروهای مسلح مانند نیروهای انتظامی و سپاه نشان می دهد برای پرسش به این سوال نمی توان صرفا به یک پاسخ رسید بطوریکه می توان شاهد شکل گیری جنبشی در جنبشی دیگر بود.
در روزهای نخستین بعد از اعلام نتایج انتخابات جریان اصلاح طلبی ایران مطالبه ای را مبنی برتقلب انتخاباتی به عنوان یک ایدئولوژی مطرح نمودند و خواستار آن شدند تا این مطالبه تا تحقق  رفع این تقلب پیگیری گردد .جریان اصلاح طلبی که توسط محمد خاتمی در درون ساختار حکومت طرح ریزی گردید، جریان سیاسی است که انجام تغییر در جامعه را از طریق انجام اصلاحات در قوانین و سیاست‌ها و نه از طریق انقلاب و تعویض حکومت، تبلیغ می‌کند. پس از طرح این مطالبه توسط رهبران جریان اصلاح طلبی طرفداران  این جریان به حمایت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی دوتن از کاندیداهای جریان اصلاح طلبی که مدعی تقلب انتخاباتی بودند اقدام به اعتراض و نافرمانی مدنی نمودند. اما درحکومت جمهوری اسلامی ایران که ساختاری هرم گونه دارد و قانون اساسی آن نیز این ساختار را متقن نموده است اصل ولایت فقیه را در راس این هرم گنجانده است و این اصلی است که هر دو جریان فعلی ایران یعنی جریان اصلاح طلبی و جریان اصولگرا از آن روی که جریانهایی درون ساختاری هستند پذیرفته اند. لذا در پی سخنرانی آقای خامنه ای بعنوان فصل الخطاب انتخابات و درستی و سالم بودن روند انتخابات این مطالبه که توسط جریان اصلاح طلبی مطرح گردیده بود راه بجایی نبرد.
بعد از شکست این مطالبه توسط جریان اصلاح طلبی بار دیگر اشکالات و نواقص اصلی حکومت دینی با ساختارهرمی که ولایت فقیه را در راس خود داراست آشکار ساخت و نشان داد حکومتی دینی که تمام ساختار قدرت معطوف به یک فرد است نمی تواند نیاز حداکثری مردم را برآورده سازد. لذا در دل اتفاقات بعد از انتخابات این بار نه توسط جریان اصلاحات که توسط جریان برون ساختاری حکومت ایران ایدئولوژی دیگر به نام محو ولایت فقیه مطرح گردید. این ایدئولوژی خواستار حذف ولایت فقیه شد و حمایت مردم هم نشان می داد این ایدئولوژی هم در ایران طرفداران خود را داراست و مردم ایران مطالباتی فراتر از قانون اساسی را می‌خواهند. لذا بدنه جنبشی که روزی فقط طرفداران جریان اصلاح طلبی آن را شکل داده بودند در تغییر رویه ایدئولوژی خود به سمتی هدایت گردید که دیگر نمی توانیم مطالبات آنرا در درون ساختار حکومت و توسط جریانهای معتقد به قانونی اساسی فعلی دنبال کنیم، لذا جنبشی سبز را دیگر نمی توان جنبش متعلق به یک طیف فکری دانست، هرچند که جریان اصلاح طلبی هم می توانند همان مطالبه نخستین خود را با استعانت از هوادارانشان دنبال کنند، اما آنچه مشخص است آن است که ایدئولوژی حذف ولی فقیه هم  طرفدارانی قابل توجهی دارد و لذا اگر جریانهایی معتقدند که همه مردم در ساختارحکومت نقش دارند نمی توانند اقدام به حذف این خواسته که توسط مردم دنبال می شوند نمایند.
جنبش سبز ایران بار دیگر در ۲۵ بهمن ماه تلاشی برای به خیابان کشیدن و تحقق خواسته خود دارد و بازهم شاهد آن هستیم که طیف موسوم به اصلاح طلب همان مطالبات در چارچوب قانون اساسی را دنبال می کنند و طیفی که خواستار حذف اصل ولایت فقیه است مطالبات برون ساختاری را دنبال می کند.
اما نکته ای که نباید از آن غافل شد مردم و حمایت مردمی برای ثمربخشیدن به آرمان های یک جنبش است، امروز امیدوار بودن به ادامه راه در چارچوب قانونی اساسی بی شک نادیده گرفتن خواسته طیف اکثریتی از مردم است و حذف این خواسته ها در واقع بروز نوع دیگری از دیکتاتوری است که توسط افرادی دنبال می گردد که در پی مصادره قدرت و اثر حضور مردم برای حفاظت از منافع مادی و معنوی خود هستند.
پس به نظر می رسد با ناکارآمدی حکومت و قانون اساسی آن بعد از سه دهه از شکل گیری آن و شکل گیری خواسته هایی که فراتر از قوانین حکومت است که  طرفداران قابل توجه خود را در بدنه جامعه داراست صادقانه ترین راه طرح فرصتی است تا بتوان همه اندیشه‌ها  که حق زیستن در ایران را دارند خود را به مردم خود عرضه نمایند تا مردم خود انتخابگر آینده خود باشند و این میسر نخواهد شد مگر همه جریانهای سیاسی با بهره‌گیری از نخبگان سیاسی و همچنین دانش‌آموختگان خود خواستار یک هدف واحد و آن شکل گیری قانونی اساسی که مطابق اعلامیه حقوق بشر و همخوان با قوانین بین المللی باشند که به صلح جهانی کمک نموده همچنین  احتمال مصادره قدرت توسط یک طیف خاص را برای همیشه از بین برده و فرصتی را پدید بیاورد تا  تمام نحله ها اعم از مذهبی یا غیر مذهبی فرصت عرضه خود را دارا باشند و به نظر می رسد جز این خواستن، نخبگان سیاسی هر هدفی را دنبال کند به یقین هدفی نخواهد بود  که برای آزادی و آسایش تمام  مردم ایران باشد.

گفت‌وگویم با آلن ایر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا؛ مقابل برنامه هسته‌ای بی‌تفاوت نمی‌مانیم٬ حتی در صورت لطمه به مردم ایران


سی‌ و سه سال از انقلاب اسلامی ۵۷ می‌گذرد. در این مدت جمهوری اسلامی همواره با مسائل و بحران‌هایی در عرصه روابط بین الملل و حوزه‌های داخلی روبرو بوده است. بحران‌هایی که بسیاری از ناظران قسمت اعظم آن را مربوط به رفتار غیر متعهدانه جمهوری اسلامی نسبت به جامعه جهانی می‌دانند.
اما طی سالیان اخیر و بویژه در خصوص مسئله هسته‌ای، آنچه که «عدم پایبندی ایران به قواعد جاری بین‌المللی» خوانده می‌شود، روابط بین‌المللی ایران را با بیش از پیش با بحران مواجه کرده است؛ بحرانی که می‌تواند از عواقب ناخواسته آن به بروز یک جنگ احتمالی باشد.
آنچه در پی خواهید خواند، گفت‌وگوی اختصاصی وب‌سایت «صبح امروز» با آلن ایر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا است.
سال ۲۰۱۱ را در یک نگاه شرح دهید؟
سالی بود که شهروندان تلاش کردند شأن خود را که توسط حکومتهای تمامیت خواه سلب و انکار می‌شد دوباره به دست بیآورند. تحولات منطقۀ خاور میانه در سال ۲۰۱۱ نشان دادند حکومتهایی که از توجه به مطالبات مشروع مردم غفلت می‌کنند بر پایه‌هایی سست استوارند، و برای هیچ حکومتی ثبات بدون عدالت ممکن نیست.
ایران را در سال ۲۰۱۱ چگونه ارزیابی کردید؟
باعث تأسف است که سال ۲۰۱۱ شاهد حرکت بیشتر حکومت ایران بسوی جهتی بودیم که به ضرر مردم منتهی می‌شود. در نتیجۀ عدم تمایل حکومت جمهوری اسلامی ایران به ایفای نقش سازنده در جامعۀ جهانی و خودداری آن از اجرای تعهداتش در مورد برنامه هسته‌ای‌ اش و سایر معاهدات بین المللی منجمله کنوانسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، بیش از پیش حکومت ایران درجامعۀ جهانی منزوی شده است. اقتصاد ایران بیش از گذشته از سایر کشورهای در حال توسعه عقب مانده است. مردم ایران، خصوصاً نسل جوان، بیش‌تر از گذشته نسبت به آیندۀ خود بدبین و ناامید هستند و بیشتر نگران سرنوشت خود و فرزندانشان هستند. با این حال اگر حکومت ایران سیاست‌های فرصت ساز بجای فرصت سوز اتخاذ کند، آن هم به نفع حکومت جمهوری اسلامی ایران و هم به نقع مردم ایران خواهد بود.
در سال ۲۰۱۱شاهد بودیم که بعد از بیش از ۳۰ سال دولت آمریکا اقدام به راه اندازی سفارت خود از طریق اینترنت نموده است می‌خواستم بدانم این اقدام نوعی دعوت به گفتگو با دولت ایران است یا صرفا در جهت ارتباط مردم ایران با دولت امریکا است؟
ما سفارت مجازی تهران را به عنوان بخشی از تلاش‌هایمان جهت ارتقاء تبادلات دو جانبه‌مان با مردم ایران راه اندازی کردیم. ما می‌خواستیم فضایی داشته باشیم تا در آن اطلاعات مورد نیاز و مورد علاقۀ ایرانیان را برایشان فراهم کنیم، اطلاعاتی مانند مطالب مربوط به سفر به آمریکا و ویزا‌ها، در مورد جامعه و فرهنگ آمریکا و درمورد موضعگیری‌های رسمی دولت آمریکا در باره موضوعات مختلف. ناگفته نماند، ما همچنین می‌خواستیم این وب سایت قابلیت تعامل دوجانبه داشته باشد، تا ما بتوانیم در مورد موضوعات مورد توجه ایرانیان از آن‌ها بشنویم.
استقبال ایرانیان از این سایت چگونه بوده است؟

من فکر می‌کنم علیرغم اینکه حکومت ایران، به عنوان بخشی از تلاشش برای کشیدن پرده الکترونیکی بین مردمش و بقیه دنیا، سعی کرده است این وب سایت را مسدود و فیلتر بکند، استقبال ایرانیان خیلی خوب بوده است. بیشتر نظراتی که ما دریافت کرده‌ایم، بیشتر نظراتی که من در بخش کوچک خودم «گفتگو با سخنگو» دریافت کرده‌ام، مثبت بوده‌اند و حاکی از قدردانی ایرانیان از نیت و تلاش ما برای فراهم کردن اطلاعات مورد نیاز آن‌ها و آغاز گفتگو با آن‌ها بوده‌اند.
 وضعیت حقوق بشر در ایران را در سالی که گذشت چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ه قول معروف «چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است» – وضعیت حقوق بشر در ایران خلیی بد است. حکومت جمهوری اسلامی ایران مثل اینکه به دنبال سیاستی باصطلاح «جذب حداقل و دفع حداکثر» است، و بطور گسترده و هماهنگ شده، دست به سرکوب حقوق اولیه و اساسی بسیاری از شهروندانش زده است. واقعاً مایۀ تأسف است که حکومت ایران به نشنیده گرفتن و خاموش کردن صدای شهروندانش، که خواسته‌ای جز حکومتی که در قبال مطالبات مشروعش پاسخگو باشد و به حقوقشان احترام بگذارد ندارند، ادامه می‌دهد. ممکن است این سرکوبهای خشونت بار را با این اندیشۀ غلط بکنند که حکومت را ایمن‌تر و ثابت‌تر خواهند کرد، ولی به قول «افصح المتکلمین» سعدی شیرازی «پادشاهی که طرح ظلم افکند/پای دیوار ملک خویش بکند.»
 تحلیل شما از انتخاباتی که در اسفند ماه در ایران برگزار می‌شود چیست؟
در ایران انتخابات آزاد و منصفانه دیگر مفهوم ندارند. بجای آن با پدیدۀ تک حزبی روبرو هستیم که اکثر نامزد‌ها، با ابزارهای سیاسی از جمله «نظارت استصوابی» و «التزام عملی به نظام» حذف می‌شوند. و آنهایی که باقی مانده‌اند و احراز صلاحیت شده‌اند همه از حزب «بله قربان» آمده‌اند.
به نظر می‌رسد در ایران انتخابات آزاد و منصفانه دیگر مفهوم ندارند. بجای آن با پدیدۀ تک حزبی روبرو هستیم که اکثر نامزد‌ها، با ابزارهای سیاسی از جمله «نظارت استصوابی» و «التزام عملی به نظام» حذف می‌شوند و آنهایی که باقی مانده‌اند و احراز صلاحیت شده‌اند همه از حزب «بله قربان» آمده‌اند. به اولین مجلس بعد از انقلاب نگاه کنیم – چه طیف الوسیعی از افراد و عقاید مختلف. واقعاً حیف است اگر انتخابات آتی مجلس ایران، مانند بعضی انتخابات مجالس دوران شاه، فرمایشی باشد و همۀ آنهایی که انتصاب می‌شوند از‌‌ همان «حزب رستاخیز» زمان معاصر هستند
آیا تحریم گسترده ایران توسط دولت امریکا باعث نخواهد شد مردم تحت تاثیر اقتصادی آن قرار گیرند؟
مایه بسی تأسف برای جامعه جهانی است که تلاشهای اخیر جامعه جهانی برای افزایش فشار بر حکومت ایران جهت تشویق ورود ایران به مذاکرات سازنده در مورد برنامه هسته ای‌اش، به مردم ایران لطمه می‌زنند. اما ما نمی‌توانیم بی‌تفاوت بمانیم درحالیکه حکومت جمهوری اسلامی ایران تعهداتش را برای اثبات ماهیت صلح آمیز برنامه هسته ای‌اش نادیده می‌گیرد و با این عدم پایبندی خود به وظایف بین المللی‌اش، تبعات و عواقب بسیار بدتری را هم برای مردم ایران و هم برای جامعه جهانی به دنبال خواهد داشت.
آیا تحریم‌های ایران در خصوص مسئله هسته‌ای و نگرانی امریکا از ایران هسته‌ای است یا مربوط به دخالت بشردوستانه امریکا برای تحقق دموکراسی در ایران است؟
تازه‌ترین دورۀ افزایش سطح تحریم‌ها توسط جامعۀ جهانی علیه ایران نتیجۀ عدم پایبندی حکومت جمهوری اسلامی ایران به تعهدات بین المللی‌اش در مورد برنامه هسته ای‌اش است اما جامعۀ جهانی همچنین بار‌ها مقامات ایرانی و مؤسسات دولتی ایران را به خاطر نقض مکرر و فاحش حقوق بشر شهروندان ایرانی و به خاطر نقض تعهدات بین المللی ایران مربوط به رعایت موازین حقوق بشر مورد تحریم قرار داده است.
پیام شما در ابتدای سال ۲۰۱۲ به ایرانیان و دولت مردان ایران چیست؟
پیام ما به مردم ایران تغییر نکرده است. همانطور که رییس جمهور اوباما فرموده‌اند، دولت و مردم آمریکا در کنار مردم ایران در تلاششان جهت محترم شمردن حقوقشان و جهت ساختن آینده‌ای بهتر برای خودشان و فرزندانشان، ایستاده‌اند. پیام ما به دولت ایران این است که دولت امریکا در پی تغییر رژیم در ایران نیست، بلکه در پی تغییر بعضی سیاستهای موجود دولت ایران است و آن تغییرات مورد نظر ما سعادت و ثبات ایران را تضعیف نخواهد کرد بلکه به شکوفایی و ثبات بیشتر ایران می‌انجامد.
سال ۲۰۱۱ خاورمیانه شاهد جنبشی موسوم به بهار عرب بود تحلیل شما از این وضعیت چیست آیا این به صلح خاورمیانه کمکی خواهد کرد؟
جنبش و خیزش مردم منطقه جهت نیل به حقوق مشروعشان وجهت نیل به آینده‌ای بهتر، بخودی خود به صلح و امنیت در خاور میانه کمک خواهد کرد. همانطور که پیش‌تر عرض کردم حکومتهای پاسخگو به نیازهای مردمشان حکومتهایی با ثبات و امن هستند و چنین حکومتهایی پایه‌های خاور میانه‌ای با ثبات و سعادتمند هستند.
نظرتان در خصوص جنبش وال استریت چیست؟ آیا این جنبشی در مقابله با سرمایه داری است؟
جنبش «تسخیر وال استریت»، مانند دیگر جنبشهای اجتماعی پیش از آن در آمریکا، جنبشی است جهت اصلاح سیستم موجود و نه جهت براندازی آن. اگر حمایت از آن به اندازۀ کافی گسترده و عمیق باشد، به تغییراتی منجر خواهد شد که سیستم ما را قوی‌تر و مقاوم‌تر خواهند ساخت.
بودجه سال ۲۰۱۲ امریکا یک بودجه جنگی است علت چیست؟ آیا امریکا به جنگ به عنوان ابزاری برای توقف دولت مردان ایران می‌اندیشد؟
با نظر شما مخالفم. نه تنها آمریکا بلکه جامعه جهانی گفتگو‌ها و دیپلماسی را بهترین وسیله جهت رسیدن به راه حلی مسالمت آمیز و مورد پسند طرفین و برای رفع نگرانی‌های جدی ما در مورد تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌دانند.
آیا اگر بنا به دخالت بشر دوستانه در ایران باشد برای اتخاذ این تصمیم نباید از خود مردم ایران هم نظرسنجی صورت پذیرد؟
آیندۀ ملت ایران بیش و پیش از هر کس یا چیز دیگری دست خود مردم ایران است. همانطور که اخیراً در یک سخنرانی گفتم، آمریکا معتقد است هیچ تضادی بین منافع ملت‌های ما و ارزش‌های جوامع ما نیست و ما به ارتباط با مردم ایران و ایستادن در کنار آن‌ها ادامه می‌دهیم، چرا که اعتقاد راسخ ما این است که مردم ایران خودشان می‌توانند تحول ایجاد کنند و یک آینده بهتری برای خود تأمین کنند. هدف ما مداخله نیست بلکه در وحلۀ اول ترغیب و تشویق مقامات ایرانی است تا با نگرشی جدید درمورد محاسبات راهبردیشان تفکر و تأمل کنند که انشاالله منجربه ورود به مذاکرات با حسن نیت، جدیت و احترام متقابل با گروۀ ۱+۵ در مورد برنامه اتمی‌اش شود. آمریکا و جامعۀ جهانی خواستار آنند که ایران به تعهداتش هم در قبال برنامه اتمی و هم در مورد نحوه برخوردش با شهروندانش احترام بگذارد. چنین رویکردی به نفع همه است، از جملۀ حکومت جمهوری اسلالی ایران.