منبع:بامداد خبر
در هر نظام آموزشی مهمترین مسئله انتخاب مبانی و ارزشها و اهداف و روشهاست. علت این مسئله آن است که هر نظام آموزشی در حال تربیت یک انسان است و این انسان شکل دهنده واحد بزرگتری به نام جامعه است. نظام آموزشی با انتخاب هدفی که برای خود بر میگیزند مبانی و روشها رسیدن به آن را انتخاب و با استمداد از آن انسانی مطابق با آن هدفها تربیت نماید تا بتواند مدینه فاضله خود را ایجاد نماید. لذا درک و شناخت از فلسفه تربیتی یک نظام تربیتی میتواند ما را با ویژگیها و مفید یا غیر مفید بودن آن نظام آموزشی آشنا کند.
در یک تقسیم بندی کلی میتوان نظام آموزشی را به نظام آموزشی مبتنی بر ایدئولوژیک یا نظام آموزشی غیر ایدلوژیک تقسیم کرد. در این مقاله سعی گردیده تا از نظر این تقسیم بندی نگاهی به تاریخ نظام آموزشی ایران در عصر معاصر داشته باشیم.
نظام آموزش و پرورش رسمی ایران در واقع از انقلاب مشروطیت بوجود آمده است. تا قبل از انقلاب مشروطیت آموزش به شیوه سنتی و در مکتب خانهها ادامه داشت و معلمان مکتب خانهها افرادی بودند که از طریق مراکز دینی و یادگیری فقه و اصول و درس قرآن به نعمت سواد دست یافته بودند و آنچه میدانستند و میآموختند هم از دایره خواندن و نوشتن متون گلستان و متون عربی و قرآن و معارف دینی خارج نبود. در آن سالها حکومت هیچگونه نظارتی بر مکتب خانهها نداشت و دروسی که برای افراد ارائه میشد عبارت بود از خواندن، نوشتن، حساب، خط، قرآن و صرف و نحو عربی که هیچ برنامه مدون آموزشی هم در ارائه آنها لحاظ نگردیده بود.
در سال ۱۲۲۵ و به همت امیرکبیر و با تاسیس دارالفنون سنگ بنا سبکی نوین و هدفمند در آموزش و پرورش ایران بنا نهاده شد تا سرانجام بعد از شش دهه در ۹ آبان ۱۲۹۰ مجلس شورای ملی قانون تعلیمات اجباری را تصویب کرد. در سال ۱۲۹۴ نظارت دولت در امر آموزش و پروش به صورت یک اصل در متمم قانون اساسی اضافه گردید و از آن تاریخ سازمانهای آموزشی در ایران شکل منظم و متمرکزی به خود گرفتند و نظارت دولت بر موسسات آموزشی جنبه قانونی یافت.
«در سال ۱۳۰۰ خورشیدی قانون شورای عالی فرهنگ جهت اداره امور کلیه مدارس تصویب شد. تاسیس دانش سراهای مقدماتی و عالی برای تربیت معلم و دبیر، تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۲، گسترش مدارس در مراکز استان و شهرستانها و بخشها، ایجاد مدارس اکابر برای آموزش بزرگسالان در سال ۱۳۱۵ و اعزام دانشجو به کشورهای اروپایی به منظور استفاده از آنها در مراحل آموزشی کشور، از اهم اقدامات دولت در زمینه آموزش و پرورش از ابتدایی تا عالی بود. تا سال ۱۳۴۳ دو مقطع آموزش ابتدایی و متوسطه وجود داشت و پس از آن به سه دوره ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تقسیم گردیده است». از سال ۱۳۴۵ به بعد به خاطر تحولات اجتماعی و دگر گونیهای اقتصادی ـ اجتماعی که منجر به دگر گونی در ساخت جامعه شد، تغییرات و هدف گذاری در آموزش مطرح و پیگیری و قانونی گردید بطوریکه «تاکید بر سواد آموزی و تعمیم آموزش اجباری ابتدا یی، مخصوصا در روستاها»، «پرورش نیروی انسانی ماهر»، «پرورش ذوق هنری و تربیت بدنی» و «تاکید بر اخلاق و فلسفه اجتماعی» را میتوان از مهمترین اهداف نظام آموزشی آن سالها بر شمرد.
همچنین در این سالها و برای پراکنده کردن نقاط تصمیم گیری و جلوگیری از تجمع قدرت تصمیم گیری اهدافی از جمله «مشارکت مردم در آموزش و پرورش»، «مجهز نمودن منابع محلی و تشویق مردم برای مشارکت در توسعه آموزش و پرورش»، «ترویج و آموزش شیوهها و سیاستها دموکراتیک» مطرح و در هدف گذاریهای نظام آموزشی متقنن گردید.
اما با پیروزی انقلاب مردمی ۵۷ و اسلامی شدن انقلاب مردمی پروژه دینی شدن شیوه نظام آموزش و پرورش نیز نظام آموزشی را دستخوش تغییرات جدی کرد به طوری که نظام آموزشی که اهداف سکولار را در خود فربه میکرد به نظام آموزشی ایدئولوژیک بدل کردو شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش که با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی از فروردین ۱۳۶۵ رسماً آغاز به کار کرده بود بعد از ۱۵۰ جلسه بحث، طرح کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران را تدوین و در شهریور ۱۳۶۹ تصویب کرد.
یکی از مهترین اهداف و شاخصههای نظام آموزشی بعد از تحقق جمهوری اسلامی ایران ایجاد و بسط و تسلط گفتمان دینی و ایدئولوژیکی در ساحت نظام آموزشی است. اسلامی کردن مدارس و دانشگاه را میتوان مهمترین ویژگی نظام آموزشی کشور دانست ویژگی که باعث میگردد نظام آموزشی کشورمان را در گروه معدود کشورهایی قراردهد که نظامی آموزشی ایدئولوژیک و غیر دموکراتیک داشته باشد.
برای پی بردن به ابعاد ایدئولوژیکی نظام آموزشی میتوان به بررسی قوانین و چهارچوبهای جمهوری اسلامی در حوزه نظام آموزشی پرداخت. از میان این قوانین بهویژه باید به قانون «اهداف و وظایف وزارت آموزش و پرورش» اشاره کرد که در واقع نوعی قانون اساسی آموزش ایران و کارپایۀ سیاسی- ایدئولوژیک آن، بر اساس باورها و تعلیمات مذهب شیعه، بود.
در ماده اول فصل نخست این قانون آمده است: «تعلیم اصول و معارف احکام دین مبین اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری براساس عقل، قرآن و سنت معصومین» و اولویت آموزش دینی بر دیگر دروس.
همچنین در ماده دوم قانون در ١۴ مورد به اهداف آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی میپردازد. این اهداف از جمله عبارتاند از: «رشد فضائل اخلاقی و تزکیه دانشآموزان بر پایۀ تعالیم عالیه اسلامی»، «تببین ارزشهای اسلامی و پرورش دانش آموزان بر اساس آنها»، «تقویت، تحکیم روحیۀ اتکاء به خدا»، «ایجاد روحیۀ تعبد دینی و التزام عملی به احکام اسلام»، و «ارتقاء بینش سیاسی بر اساس اصل ولایت فقیه»، «ایجاد روحیه قداست و استواری بنیان و روابط خانواده بر اساس تعالیم اسلام»
همچنین در بند یک فصل اول از آییننامۀ نحوۀ انتصاب مدیران و مسئولان آموزش و پرورش نیز به «اعتقاد به اسلام و التزام عملی به احکام اسلامی و ولایت فقیه و قانون اساسی» بهعنوان شرط عمومی برای احراز پست مدیریت اشاره شده است. حتی برای داوطلبان عضویت در انجمن اولیاء و مربیان هم «اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی و ولایت فقیه» شرط لازم به شمار میرود.
بر اساس همین قوانین، از سال ١٣۵٧ تا ١٣۶٠ بیش از صد هزار نفر از کادر آموزشی و اداری وزارت آموزش و پرورش به نوعی مشمول برنامههای پاکسازی شدند. نهادهای «امور تربیتی» و یا «انجمنهای اسلامی» در مدارس نیز نه تنها به کار تبلیغ و ترویج احکام و ارزشهای اسلامی و هواداری از جمهوری اسلامی پرداختند، بلکه با حمایت مسئولان اطلاعاتی و امنیتی به نظارت بر رفتار دانشآموزان و معلمان دست زدند و به دستگاههای رسمی اطلاعاتی تبدیل شدند.
«اسلامی کردن» نظام آموزشی که به زعم رهبران نظام اسلامی بهترین شیوه برای نهادینه و تثبیت جمهوری نوبنیاد بود با چهار هدف اصلی «اعتلای فرهنگ اسلامی»، «پیشگیری از نفوذ فرهنگ غربی به ایران»، «آموزش فرد مسلمان جدید بر پایۀ ارزشهای جامعۀ اسلامی» و «تربیت نیروی انسانی ماهر برای دستیبابی به خودکفایی علمی و فنی» پیگیری میشد. هر چند در تاریخ معاصر آموزش و پرورش این اولین باری نبود که متعصبان مذهبی و داعیه داران شعار «بازگشت به خویشتن» انتقاداتی را بر نظام آموزشی نوین و سکولار ایران مطرح میکردند اما بعد از پیروزی و استقرار نظام اسلامی اولین فرصتی بود که متعصبان مذهبی و ستیزه گران تمدن غرب و داعیه داران بازگشت به خویشتن بتوانند انتقادات خود را برای پیگیری نظام آموزشی اسلامی مطرح نمایند که بتوانند با جدیت و قدرت تمام به سکولار شدن نظام آموزشی پایان دهند بطوریکه «کنارگذاشتن معلمان مخالف نظام اسلامی»، «تغییر سطحی برخی کتابهای درسی»، «تحمیل هنجارهای جدید رفتاری و پوششی در مدرسهها مانند رعایت حجاب اجباری» و «نیز اضافه کردن فعالیتهای فوقبرنامۀ دینی همانند اقامۀ نماز جماعت و برگزاری مراسم تبلیغاتی سیاسی و مذهبی» و مهمتر از همه ایجاد نهاد جدیدی در مدرسهها به نام «امور تربیتی» که نه تنها وظیفه تربیت که کنترل و نظارت ایدئولوژیک و سیاسی کودکان و نوجوانان و حتی در برخی موارد والدین را نیز بر عهده خود میدانست را میتوان از تصمیمات آنان در نیل به سکولار ستیزی نام برد. تشکیل انقلاب فرهنگی میان سالهای ١٣۵٩ تا ١٣۶٢ با فرمان آیت الله خمینی به روند اسلامی کردن آموزش، شتابی دوچندان بخشید و شورای انقلاب فرهنگی که از جمله آقایان «عبدالکریم سروش» و «سید محمد خاتمی» نیز از اعضا آن بودند به مرجع اصلی برنامهریزی ایدئولوژیک تبدیل شد.
«برای مثال، کتابهای فارسی سالهای دوم تا پنجم دبستان آکنده از اشعار و مطالب متعددی از جمله نماز، زیارت قبور امامان، سفرها و بازدیدهای مذهبی، روز میلاد علی (روز پدر)، حسین فهمیده (شهید نوجوان جنگ ایران و عراق)، زکات و فطریه، رمضان و روزه، عید قربان و جشن تکلیف است. «برپایۀ بررسیهای آماری انجام شده، در مجموع، خدا موضوع اصلی ۵٠ درس از ۴١٢ درس – شعر، مطالب ادبی، آثار ادبیات کلاسیک ایران- در کتابهای فارسی است. در ۶۵ درس نیز دربارۀ پیامبر اسلام، امامان شیعه و یا سایر شخصیتهای اسلامی گذشته و حال و در ٩ درس دربارۀ پیامبران سایر ادیان سخن رفته است. حضور پررنگ و منظم مطالب مذهبی و ایدئولوژیک در کتابهای درسی ایران را میتوان در آمار مربوط به تصاویر آنها نیز مشاهده کرد. در کتابهای درسی از مجموع ٣١١۵ تصویر بررسی شده ٣١ درصد به شخصیتهای مذهبی اختصاص دارد».
به این ترتیب، محتوای کتابهای درسی در ایران بازتابندۀ اهداف طرح سیاسی-مذهبی دولتاند از آن جمله تمرکز بر مشروعیت حکومت اسلامی از دیدگاه مذهب شیعه. «در یک حکومت الهی، فرد یا گروهی به نمایندگی از طرف مردم طبق دستورات و قوانین خداوند بر آنان حکومت میکند» (تعلیمات اجتماعی، سال سوم راهنمایی)
از همین رو، توضیح و تفسیر جهان از دیدگاه دینی و برخورد به پدیدههای اجتماعی و مسایل فردی از زاویۀ اعتقادات شیعی را شاید بتوان مهمترین ویژگی کتابهای درسی ایران دانست. این متون احکام مذهب شیعه را به عنوان یک برنامۀ اجتماعی و معنوی تمامعیار که زمان و مکان نمیشناسد و دارای اعتباری جاودانه است مطرح میکنند و به عمد و آگاهانه دو حوزۀ «مقدس» و «عرفی» دانستنیهای بشری را در هم میآمیزند و یک جهان بینی شیعی دربارۀ دنیا و افراد و رویدادهای تاریخی به قضات مینشیند و تفاوتهایی که در دنیای مدرن جزئی از واقعیات میباشد رابه گروهای مختلف تقسیم و قضاوت میکنداز جمله این تقسیم بندیها «اسلام/ دشمنان اسلام»، «ایران/ دشمنان ایران»، «امت مسلمان/غیرمسلمانان»، «مومن واقعی/منافق»، «مستضعف/مستکبر» و…
اگر بخواهیم به ویژگیها این نگاه و بطور کل نظام آموزشی ایدئولوژیک اشاره کنیم میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
۱- پرداختن به دو مفهموم «جهاد در راه دین» و «شهادت» به عنوان اصلی مهم در زندگی.
۲-به رسمیت شناختن تنها یک «سبک از زندگی» در نظام آموزشی به طوریکه که نظام آموزشی مبتنی بر ایدئولوژیک ما سبکهای زندگی که مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها ازموسیقی عامه، تلویزیون، آگهیها همه و همه تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی را به رسمیت نشناخته و حتی با ترویج نگاه ایدئولوژی و دینی آنرا محکوم نموده است بطوریکه تکرار مکرر این نگاه دینی و ارزشی مطابق با سبک زندگی شیعی باعث گردیده حتی در سطوح مترقیتر فکری جامعه نیز در قبال آزادی سبک زندگی نگاهی تردید آمیز داشته باشند.
۲- خلط به عمد و آگاهانه دو حوزۀ «مقدس» و «عرفی» دانستنیهای بشری بطوریکه بواسطه ترکیب این دو حوزۀ معرفتی استقلال علوم و حوزههای شناخت «عرفی» و «عقلانی» از مباحث مذهبی از بین رفته است. اهمیت این جدایی به ویژه از این روست که این دو حوزۀ شناخت بشری روششناسی و معرفتشناسی همگونی ندارند و نوع شکلگیری و تحول آنها بسیار متفاوت است. با این همه، درکتابهای تعلیمات دینی بحثهای گوناگون دربارۀ زمینشناسی، پزشکی و زیستشناسی و علوم دیگر مطرح میشود. «شاید نتوان کتابی را درجهان یافت که درآن به اندازۀ قرآن کریم برتعقل، تفکر و علم دوستی تأکید شده باشد… و بدین سان بین ساخته دست انسان، علم انسان، نظام خلقت و علم بیپایان الهی رابطه مستقیم برقرار است» (دین و زندگی، سال سوم دبیرستان).
۳- بنیان نهادن یک «ایدئولوژی جنسیتی» بر مبنای فرهنگ و بینش مذهبی که به ارائه یک الگوی رفتاری مشخص برای زن و مرد از فردیترین حوزه و تا اجتماعیترین نقش را در بر میگیرد. زن و مرد در نظام آموزشی دو موجود متفاوتند، نظام آموزشی ایران با توسل به چهارچوبهای مذهبی به توجیه این تفاوتها پرداخته و به آن مشروعیت میبخشد. «این تفاوتها به معنی برتری ذاتی یکی بر دیگری نیست، بلکه برای ایفای نقش تکمیلی در خانواده و جامعه، بر اساس ویژگیهای زیستی و روانشناختی و بهرهمندی مناسب و به جا از توانمندیهای متفاوت آن دو است» (تعلیمات دینی، سال سوم دبیرستان). و همچنین ارائه یک الگو مشخص برای خانواده، «زندگی مشترک حضرت علی بن ابی طالب و حضرت فاطمۀ زهرا نمونۀ جالبی از روابط در یک خانوادۀ مقدس و محترم و اسوه و سرمشق زندگی خانوادگی است. پیامبر کارهای خانه را بین این دو بزرگوار تقسیم کرده بود؛ کارهای خارج از منزل را بر عهدۀ علی بن ابی طالب و کارهای داخل منزل را بر عهدۀ زهرا گذاشته بود. حضرت زهرا از این تقسیم کار بسیار خوش حال بود و میفرمود: «از اینکه کار خارج از منزل بر عهدۀ من نیفتاد، یک دنیا خوش حال شدم». (تعلیمات دینی، سال سوم راهنمایی)
۴- پرداختن به مسئله» پوشش «در دروس آموزشی، بطوریکه بحث از بدن انسان، زیبایی فیزیکی، لذت و هوس جنسی در حوزه ممنوعه قرار دارد و صحبت کردن پیرامون آن در حوزه عمومی بر خلاف» عفتِ «سنتی،» اخلاق عمومی «و هنجارهای مذهبی است. بطوریکه پرداختن به بدن و لذت بردن از جسم در ساحت عمومی به» ارتکاب گناه «و در نتیجه» فساد اخلاقی «منجرمی شود. «برای نگهبانی از بقای خانواده و صلاح اجتماع، اسلام به مردان و زنان و پسران و دختران سفارش میکند که به نامحرمان نگاه ناروا ندوزند؛ زیرا این نگاه شهوت و هوس را به هیجان میآورد و فتنه و فساد ایجاد میکند.» (تعلیمات دینی، سال سوم راهنمایی)
۵-خلط هویت ایرانی و هویت دینی در نظام آموزشی و ارج کردن هویت دینی به هویت ملی و مشخص کردن و تعریف نمودن منافع ملی مبنی بر ایدئولوژی شیعی را نیز میتوان از دیگر ویژگیهای نظام آموزشی دانست که به ارائه تصویری منتقدانه از اروپا و آمریکا و تهییج روحیه غرب ستیزی و خط کشی جهان به مستضعف و مستکبر، اسلامی و غیر اسلامی بطوریکه نتیجه چنان نگاهی عدم درک صحیح فرهنگ و دستاوردهای تمدن غرب را به ارمغان خواهد آورد.
۶- بسط اندیشه مهدویت که در بستری از جنگ و خونریزی برای رسیدن به جهانی با اقلی از انسانها که در کنار هم زیست کنند به جای توسعه فرهنگ شناخت و صلح اشاره کرد. بطوریکه نگاهی بد بینانه و به دور از واقعیت و شناخت را از جهان واقعی در ذهن به تصویر میکشد.
۷-شکل گیری یک سیستم بسته که امکان و فرصت امتحان بعضی از استعدادهای فرد را از او میگیرد بطوری که فرد در بسیاری مواقع از بروزاستعدادهای خود امتناع میورزد و از طرف دیگر فرد به علت فرهنگ غلط ارزش گذاری در نظام آموزشی بدل به فرد میگردد که از بروز و کشف استعدادهای خود برای رسیدن و تحقق بالقوههای خویش ناامید و مایوس میگردد.
۸-ایجاد تمرکز و نظارت متمرکز توسط نظام آموزشی که این امکان را فراهم ساخته تا نظام آموزشی کشور همانند یک برنامه سیاسی و یک ابزار توجیه کننده سیاستها حکومت گردد.
بطور کل میتوان گفت نتیجه یک سیستم آموزشی ایدئولوژیک و بطور خاص شیعی پرورش و تربیت فردی است که به درستیشناختی از خود و استعدادهای خود نداشته و تصویر و شناخت صحیح از دنیای بیرون از مرز جغرافیایی خود را ندارد، فردی که توانایی و اعتماد به نفس لازم را برای تحقق آرزوها و رویاهای خود نداشته و نمیتواند سبک زندگی مورد نظر خود را بروز داده و در قبال حق سبک زندگی دیگران موضع گیری ننماید، فردی با قدرت تصمیم گیری پایین و عدم توانایی ایجاد رابطه صلح آمیز با همنوعان خود از هر رنگ ونژاد، فردی که توان ایجاد یک رابطه سالم با جنس مخالف خود را نداشته و درک درستی از مفهوم «لذت» ندارد بطوریکه جاری شدن این مفهوم در زندگی خود را به مثابه «ارتکاب گناه» میداند.
برای ایجاد یک نگاه مقایسهای درکنار پرداختن به ویژگیهای نظام آموزشی اسلامی در ادامه به معرفی و بیان ویژگیهای یک نظام لیبرال خواهم پرداخت تا تفاوت و شناخت بهتری از این دونظام را فراهم کنم.
نظام آموزشی لیبرالیسم، نظامی مبتنی بر اصول ارزشی همچون خودگردانی شخصی، نقدپذیری، استقلال نظام آکادمیک، تساوی فرصتها، اخلاق مستدل، احترام به عقاید و علائق مختلف، پرهیز ازالقاء ارزشها است در آموزش و پرورش مکتب لیبرالیسم برسه رکن «آزادی»، «عقلانیت» و «تساوی» اشاره دارد.
تاریخچه این روش مربوط به ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح است بطوریکه میتوان اولین فیلسوفان این روش را افلاطون و ارسطو دانست که به برتری این شیوه آموزش به شیوههای دیگر اعتقاد داشتند. اساسیترین مسئلهای که باعث دفاع اندیشمندان از این شیوه است آن است که نظام آموزشی مبتنی بر آزادی و لیبرالیسم بر این باور است که «کسب دانش فی نفسه سودمند» است یک نظام آموزشی لیبرال به رهایی فرد از تعلقات معتقد است. صاحبنظران و اندیشمندان تعلیم و تربیت لیبرالی به عنصر عقل به عنوان ارزشمندترین خصیصه انسانی اشاره دارند و معتقداند که اگر آدمی به شیوه صحیح آن را بکاربندند به شناخت واقعی پدیدهها خواهد رسید.
اندیشمندان این حوزه به «عقل تعلیم یافته در همه ابعاد فکر و ذهنی»، «پرورش تفکر انتقادی»، «کسب دانش به خاطر دانش»، «پرورش فرد آزاد»، «فقدان تبعیض در قانون»، «تکثرگرایی عقیدتی و همگانی بودن تعلیم و تربیت» اعتقاد دارند.
نظام آموزشی لیبرالی با تفکیک دو حوزه «عرفی» و «قدسی» دانستههای بشری در حوزه آموزش توانسته درک درستی از واقعیتها را ارائه دهد بطوریه که انسان تربیت یافته در این حوزه میتواند به شناخت درستی از پیرامون خود دست یابد.
در یک مقایسه بین نظام آموزش مبتنی بر ایدئولوژی و نظام آموزشی لیبرالی میتوان گفت که در نظام آموزشی ایدئولوژی محور در واقع آموزش بعنوان ابزاری برای تربیت فرد با هدف که همان آرمان ایدئولوژیک تعریف میگرد در حالی که در نظام اموزشی لیبرال تنها پیشرفت ویادگیری و تعلیم عقل اهمیتی ویژه دارد.
در خصوص ویژگیهای یک نظام لیبرالی میتوان «آشنایی با ارزشها و ایجاد فضایل در انسانها»، «فراگیری دانش به خاطر خود دانش»، «پرورش تفکر انتقادی»، «پرورش انسان شریف»، «ژرف نگری و قانع نبودن به ظواهر امور»، «زندگی خوب»، «لذت معنوی ذهن و درک خیر و حقیقت»، «تربیت احساسات و عواطف»، «پرورش عقل»، «تربیت فضلیت در انسان»، «تربیت انسان سعادتمند»، «رشد حس تاریخی در خصوص منشاء خو» و «پرورش تمامی ابعاد وجود انسان» اشاره کرد.
در پایان با طرح ویژگیهای نظام آموزش اسلامی و لیبرالی و نگاهی به تجربه سی ساله نظام آموزشی اسلامی و دستاوردهای عینی این نگاه در حوزه عمل به نظر میرسد که نظام آموزشی ما نیاز به یک تغییر اساسی در جهان بینی دارد بطوریکه بتوان با این تغییر جهان بینی و بکارگیری متدهای نوین و لیبرالیسمی به کامیابی و توفیق بیشتر زندگی ایرانی بیانجامد.
در مقاله بعدی سعی خواهم کرد با بررسی نظرات فلاسفه حوزه لیبرالیسم به روششناختی و متدهای لیبرالیسم آموزشی بپردازم.
منابع:
۱- واقعیتهای نظام آموزشی امروز ایران-دکتر سعید پیوندی
۲- سیستم آموزشی غلط و محافظه کارانه خانواده و مدرسه-حنیف بیات موحد
۳- پیشینه نظریههای آموزش و پرورش-ویکی پدیا
۴- بررسی مبانی لیبرالیسم آموزشی-دکتر حسن میرزا خانی
۵- سرنوشت اسلامی کردن نظام آموزشی ایران-سعید پیوندی
۶- جهتگیریهای نظام آموزشی ایران پس از انقلاب-رابرت راگر
۷- تعلیم و تربیت اسلامی- علی شریعتمداری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر