۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

گفتگویم با نیما راشدان؛سپاه پاسداران در بستری پارانویایی شکل گرفته است



در نخستین روزهای پس از انقلاب به فرمان آیت‌الله خمینی نهاد سپاه پاسداران تاسیس شد. وی طی فرمانی به شورای انقلاب اسلامی رسماً تأسیس این نهاد را اعلام کرد و شورای انقلاب با تأسیس شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گام اساسی را در جهت سازماندهی این نهاد برداشت. و امروز با گذشت بیش از سی و سه سال از عمر نظام جمهوری اسلامی ایران شاید بتوان گفت که پرقدرت‌ترین سازمان جمهوری اسلامی ایران سازمان سپاه پاسداران است؛ به‌طوری‌که خامنه‌ای رهبر حکومت با رهبری و هدایت این سازمان نظامی اقتصادی سیاسی توانسته است پایه های قدرت خود را در ایران محکم‌تر نماید و مخالفان خود همچون موسوی و کروبی را در انزوا قرار دهد.
آنچه در ادامه می‌خوانید، گفتگویی است با نیما راشدان، کارشناس و تحلیلگر سیاسی در خصوص سپاه پاسداران ایران. وی در این گفتکو ضمن نگاهی اجمالی به تاریخ شکل‌گیری سپاه به چالش‌ها و اقدامات اقتصادی این نهاد پرقدرت پرداخته است و در نگاهی به آینده، از ویژگی‌های سازمان نظامی بعد از گذار ایران به دموکراسی می‌گوید.
- با توجه به گذشت سی سال از تشکیل سپاه پاسداران، می‌خواستم بدانم این سازمان با چه هدفی تشکیل شده است و آیا تغییری در رویکرد و ماهیت این سازمان نظامی در این سال‌ها روی داده است؟ و اگر این مسأله رخ داده توسط چه افرادی بوده است؟
جمهوری اسلامی ایران از بستر فرهنگ سیاسی برآمده که در آن عناصر پارانویای سیاسی حضور پررنگی داشته است. بطوریکه در گفتمان جمهوری اسلامی ایران این پارانویای سیاسی یکی از المان‌های اساسی است، یکی از دلایل اصلی این پارانویا از دوران جنگ سرد و از طرف اتحاد جماهیر شوری و توسط روشنفکرانی که قرابت و نزدیکی حتی تشکیلاتی با اتحاد جماهیر شوروی داشتند به جمهوری اسلامی تزریق شده است. از همین روی شاهد شکل گیری انقلابی در سال ۵۷ هستیم که در یک بستر پارانویایی سیاسی پیروز شده است. وقتی ادبیات آن موقع را مطالعه می‌کنیم بسیار صحبت از توطئه‌ها و کودتا و نقشه‌های عجیب و غریب که نسب به دنیا و حتی خاندان حاکم گذشته گفته می‌شده مطرح است هرچند که امروز مشخص می‌شود که هیچکدام از این توطئه‌ها صحت هم نداشتند.
لذا در این بسترافرادی مانند ابراهیم یزدی و محسن سازگارا و افراد دیگر نهادی را درست کرده‌اند که از موجودیت این حکومت  در برابر  توطئه‌های خارجی و داخلی که درذهن این افراد می‌گذشته در زمانی که به ارتش بی اعتماد بودند دفاع کند.
راستش را بخواهید ممکن است الان بعد از سی سال آقای سازگارا یا دیگران بگویند که یک طرح منسجم داشته اند برای سپاه، منتهی من واقعا تصور نمی کنم چنین چیزی بوده باشد، مدرکی هم نیست که جایی گفته شده باشد. حقیقت این است که این دوستان طرح مشخصی نداشته اند.
در عوض شمار دیگری از انقلابیون طرح داشته اند و  مدارکی که وجود دارد فاجعه بار است،  من صورتجلسه ای را در اختیار دارم که سالهای اول انقلاب نوشته شده و پنج نفر از چهره های سیاسی خوشنام ایران امروز امضاء کرده اند، در آن صورتجلسه تشکیل نیروی پاسداران حافظ ولایت تصویب شده  بر اساس صورتجلسه یکی از وظایف نیروهای پاسدار ولایت این بوده که مخالفان آقای خمینی را بربایند، دقیقا با همین لغت نوشته شده ، آنها را در دادگاههای مخفی انقلابی محاکمه و اعدام کنند. عین این عبارت نوشته شده است و امضاء کرده اند.
اما در این سال‌ها مسائلی هم در سپاه مطرح گردیده که به عنوان نمونه می‌توان به چند نمونه از آن‌ها که در تاریخ سپاه وجود داشته است اشاره کرد. اصلیترین چالشی که در دهه‌ی اول سپاه وجود داشت، جدال بین چپ و راست بود؛ یعنی بخشی از سپاه نزدیک بود به روحانیت. در تقابل با نیروهای چپ نزدیک به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که افرادی همچون محسن آرمین در این جناح قرار داشتند.. چالش دیگری که در سپاه وجود داشت بین گروهی بود که قائل به عملیات خارجی سپاه بودند و افرادی که این کار را از زاویه‌ی منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران اشتباه می‌دانستند. گروه اول معتقد بودند که سپاه باید از حکومت‌هایی مثل لیبی و از انواع و اقسام گروه‌های مسلح که حتی در آمریکای لاتین وجود دارد حمایت کند و گروه مقابل معتقد بودند که سپاه به نوعی باید تابع دولت و آقای خمینی باشد.شما خط راست دارید با ادبیات آن موقع، خط چپ دارید و خط سوم دارید که  آقای هاشمی رفسنجانی مثلا هست که به نوعی با عملیات خارجی سپاه مخالفت می‌کردند. و یا یک نمونه دیگر مربوط به نیروهایی که اساسشان از تهران بود با نیروهایی که از شهرستان یا استان اصفهان می‌آمدند و این یکی دیگر از چالش‌های سپاه در دهه اول است.
موضوع صحبت ما الان این نیست منتهی الان که سی سال از این داستانها گذشته همه این دوستان می گویند ما مخالف بودیم. این اتفاق تقریبا همه جای دنیا رخ داده است. بامزه این است که چند نفر از این دوستان می گویند ما که از همان اول مخالف بودیم، منتهی دلیل مخالفتشان را نمی گویند : دلیل مخالفت خیلی از اینها این بوده که خواستار تند روی بیشتر بوده اند. یکی خواستار اتحاد با جرج حبش بوده، دیگری قذافی ، یکی ناراحت بوده چرا ایران برای دفاع از صدام در برابر آمریکا وارد جنگ اول خلیج نشده. اینها را گفته اند در روزنامه ها هم هست و حقیقتش این است که سخت است از بین بردن همه این مدارک.
- در این سال‌ها شاهدیم که سپاه به یکی از قدرت‌های اقتصادی بدل شده است آیا این موضوع تهدید و چالش‌هایی را چه در ساختار سیاسی و چه در ساختار اقتصادی کشور در پی خواهد داشت؟
در خصوص گرایش سپاه به مسائل اقتصادی باید توجه کرد که سپاه از پایه‌های مرتبط با اقتصاد نیامده است بلکه از افرادی تشکیل شده که کار تشکیلاتی مخفی نیمه مسلحانه انجام می‌داده‌اند. این‌ها افرادی بودند که سپاه را تشکیل داده‌اند. در واقع رویکرد سپاه به اقتصاد توسط آقای هاشمی رفسنجانی در سپاه بوجود آمد. زمانیکه جنگ پایان می‌یابد هاشمی  رفسنجانی از جمله کسانی بود که مروج تفکری بودکه حامی نزدیکی ارتباط ایران با غرب است تفکری که به نوعی لیبرال است و خواستار عقلانی شدن نهادهاو ساختار حکومتی است وخواستار رخت بر بستن ایدئولوژی از صحنه سیاسی کشوراست. به همین دلیل بر اقتصادی شدن سپاه اصراردارد.
دلایل اصرار به اقتصادی شدن سپاه هم از طرف ایشان به آن بود که جنگ تعداد حدود یک میلیون نفر نیرو را درگیر خود کرده بود و حال که این جنگ با شکست ایران به پایان رسیده این افراد با سرخوردگی به حاشیه شهر‌ها خواهند امد و این مشکلات روانی و امنیتی، ضد تبلیغاتی را برای ایران در پی خواهد داشت به همین دلیل این ایده مطرح می‌گردد که از پتانسیل موجود در سپاه و از جمله قرارگاه خاتم الانبیا برای راهسازی و کارهای اقتصادی استفاده گردد.
و این نکته‌ای مهم است که در کنار اصرار زیاد آقای مهدی هاشمی و پدرشان درباره‌ی فعالیت اقتصادی سپاه، آقای خامنه‌ای به شدت با این مسئله مخالفت داشته‌اند. و برای مهار این مسئله دست به اقدامات بسیاری زد که فعالیت‌های اقتصادی سپاه را تعطیل یا محدود کند بدون اینکه اقداماتش تبدیل به بحرانی بزرگ شود. یکی از این اقدامات استفاده از مرتضی رضایی اولین فرمانده سپاه که بعدا رئیس حفاظت اطلاعات سپاه شد بود. آقی خامنه‌ای وی را با تیمی مامور کرد تا یک قرارگاه حسابرسی در نزدیکی میدان هفت تیر تهران تشکیل دهند و به نظارت فعالیتهای اقتصادی سپاه مشغول شوند.
- می‌توانید درباره‌ی چرایی مخالفت‌های آقای خامنه‌ای و و علل موافقت آقای هاشمی رفسنجانی با فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی سپاه بیشتر توضیح دهید؟
آقای خامنه‌ای فردی است که مشخصه روان‌شناسی سیاسی‌اش این است که فردی پارانویید است. بیشتر مطالعه ایشان از ادبیات دوران استالین است. ایشان چهارتا پنچ کتاب رابه افرادی که ایشان را ملاقات کرده‌اند معرفی کرده است که حداقل سه تا از این کتاب‌ها کتابهای پروپاگاندایی است که با پول و به دستور استالین نوشته شده است. کتاب «گذر از رنج‌ها» آلکسیی نیکولایویچ تولستوی است و کتاب «دن آرام» میخائیل شولوخوف و کتابهای از این قبیل. آقای خامنه‌ای دیدگاهی دارد مبنی بر اینکه اگر فرماندهان سپاه که زمانی حاضر بوده برای نمادهایی از جنس نماد‌های چپ به روی مین بروند، بخواهند پشت میز بنشیند، و مفهوم ماکرو اکونومیکس  (اقتصاد کلان) و ریسک سرمایه را بفه‌مند دیگر آن نوع منش سیاسی را که از افراد توقع دارد را برآورده نخواهند کرد. آقای خامنه‌ای از اطرافیانش توقع تعبد غیرعقلانی دارد و نمی‌خواهد که فرماندهان سپاه که بسیاری از آنان سواد بیش از راهنمایی یا ابتدائی نداشتند بیایند و با منطق بازار آشنا شوند که طبعا این مواجه بینش سیاسی آن‌ها را دچار تحول خواهد کرد. بعنوان مثال شاید نزدیک‌ترین فرمانده سپاه به آقای خامنه‌ای از سالیان سال قبل و زمانیکه که ایشان در مشهد بوده‌اند آقای محمد باقرقالیباف است. اینکه امروز آقای قالیباف مفاهیم بازار آزاد را می‌فهمد، تبلیغات غربی را می‌فهمد و به شکلی غربی رفتار می‌کند و به لحاظ اقتصادی یک آدم لیبرال است تمامش به خاطر سالهایی است که ایشان مسئول قرارگاه قرب بوده و در تمام این سال‌ها با فرزندان آقای هاشمی کار و تجارت می‌کرده است. و این‌‌ همان چیزی است که آقای خامنه‌ای آن را نمی‌پسندد. بطوریکه تمام افرادی که در اطراف خودش نگه داشته و نگذاشته از سپاه حذف شوند ادمهایی هستند که به هیچ وجه وارد مسائل اقتصادی نشده‌اند.
آقای خامنه‌ای با افرادی از سپاه که وارد کار اقتصادی شده‌اند برخورد شدید کرد؛ حتی برخورد شخصی کرد. مانند محمود احمدپور که مسئول لجستیک سپاه بود در مقر بروجردی، مسئول جهادخودکفایی بود  و نیز معاونت بنیاد مستضعفان بود در زمان اقای رفیق دوست، و آقای اکبر غمخوار داماد ایشان که رئیس جهانگردی بنیاد بود که بعد‌ها به ریاست پرسپولیس رسید. این‌ها افرادی بودند که با برخورد شخصی خامنه‌ای مواجه شدند، این دو نفر از امرای سپاه بودند و این افراد و افرادی دیگر که به توصیه آقای رفسنجانی به کار اقتصادی روی آورده بودند توسط آقای خامنه‌ای از سپاه حذف شدند و خامنه‌ای افرادی را جایگزین این افراد نمود که افرادی ارتدوکس به لحاظ سیاسی بودند که معتقد به نجس و حرام بودن مال دنیا بودند ومعتقد بودند سپاه به هیچ وجه نباید وارد مناسبات اقتصادی شود.
- به نظرتان سپاه فرصت است و یا تهدید و اگر وجود سپاه قابل انتقاد باشد از چه منظری می‌توان نقد نمود؟
اینکه سپاه فرصت است یا تهدید به نظرم مشخص است که تهدید است به این علت که اگر سپاه نبود این حکومت نمی‌توانست ادامه پیدا کند، در حال حاضر مشروعیت حکومت ایران را فقط و فقط و فقط سپاه تامین می‌کند، به اضافه یک مقداری کمی از آنکه وابسته و مشروط به تحقق درآمد نفتی است که در بین مردم توزیع می‌شود. ولی مشروعیت عریان حکومت را سپاه به عهده دارد. کما اینکه در دهه اول انقلاب هم سپاه این مشروعیت را برای نظام بوجود آورده وجمهوری اسلامی می‌داند که اگر مانده نه بخاطر رشادتهای مردم که بخاطر عملیات‌های سخت نظامی و سیاسی سپاه در دهه اول است و این تنها دلیلی است که آقای خامنه‌ای تشخیص داده سپاه تنها ضامن بقای حکومت است.
وجود سپاه برای آقای خامنه‌ای کلیدی است و در صورت نبود آن امکان ادامه حاکمیت وجود ندارد. این را مردم هم می‌دانند یعنی مردمی که معترض حکومت هستند، می‌دانند که اگر به شکلی سپاه تضعیف شود احتمالا فرصتی برایشان بوجود می‌آید که می‌توانند مطالبات خودشان را پیگیری کنند. مثال واضح این امر همین درگیرهای اخیر بعد از انتخابات است که به بازداشت موسوی و فجایع تهران انجامید؛ اساسا هیچ نیروی دیگری در سرکوب مردم نقش افرینی نمی‌کرد، از طرفی مردم بودند و از طرفی سپاه بطوری که خود فرماندهان سپاه هم گفته‌اند: که ما فتنه را جمع کردیم.
- به نظر می‌رسد در درون سپاه بر اساس جایگاه و پست سازمانی می‌توان پنج دسته را تشخیص داد. فرماندهان بسیج، بخش اطلاعات سپاه، بخش اقتصادی سپاه، سپاه قدس و نیروهای نظامی کلاسیک سپاه. چقدر این تقسیم‌بندی دقیق است و آیا این تقسیم‌بندی بر اساس کارکرد را می‌توان به معنای این گرفت که حول این تقسیم‌بندی‌های سازمانی، شکاف‌های گروهی در درون سپاه بر اساس منافع و کارکردهای مختلف نیز شکل می‌گیرد؟ به عنوان مثال می‌توان گفت که احتمالا بخش اقتصادی سپاه که اینک یک امپراطوری عظیم اقتصادی را به دست آورده است رویکردش به تحریم‌ها با بخش اطلاعات سپاه متفاوت است و این موجب تنش در درون این نهاد می‌شود؟ آیا می‌توان بر روی این تنش‌ها سرمایه‌گذاری کرد؟
ببینید چند مساله در این بحث وجود دارد. زمانی که ما می‌خواهیم سازوکار‌های تصمیم سازی (Decision making) در سپاه را مشخص کنیم وتعیین کنیم که چه فرد یا افراد و گروهی یا نیرو وساختاری تاثیر بیشتری را برای اینکه یک تصمیم نظامی امنیتی سیاسی در سپاه ساخت و اتخاذ گردد بر عهده دارد از آنجا که ساختار تصمیم گیرنده در سپاه با آنچه در غرب و درمراکز کار‌شناسی راجع به این کار وجود دارد متفاوت است. باید به مواردی توجه کنیم که معمولا مغفول می‌ماند.
امروز شاهدیم که در میان کار‌شناسان نهاد‌های اطلاعاتی – امنیتی، افرادی که با سیستم‌های نظامی امنیتی ایران بعد از انقلاب سر و کار داشته‌اند توانسته‌اند تصویری را برای خود ایجاد کنند بطوریکه این تصویر امروزبدل به یک تصویری رایج ازسپاه شده است.
اما به عنوان فردی که تجربه کار در زمینه اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی را دارم می‌گویم چنین تصویری راجع به اتحاد جماهیر شوروی هم وجو د داشته است. کار‌شناسان بسیاری در اتاق فکر‌های مختلف سعی در روشن کردن ساختار قدرت در شوروی داشتند و این افراد درباره‌ی سیستم‌های امنیتی و اطلاعاتی و ساختار قدرت در شوروی مقاله و کتاب نوشتند و مباحثه و مصاحبه داشتند و اخبار رسمی و غیر رسمی زیادی را منتشر کردند. اما زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، شانسی که دنیای آزاد آورد این بود که در‌‌ همان دهه اول بعد از فروپاشی، یک سری از اسناد داخلی سازمان‌های امنیتی – نظامی کی ‌جی‌بی منتشر که از خلال این اسناد ده‌ها پروژه و کار پژوهشی در این خصوص برای فهم این اسناد انجام شد بطوریکه که خود روسیه هم تا قبل از اقای پوتین در خصوص این پژوهش‌ها شرکت و همکاری می‌کرد.
ما در این پروژه‌ها فهمیدیم که بسیاری از این مطالبی که کار‌شناسان غربی در اتاقهای فکر در خصوص نیروهای امنیتی و نظامی روسیه مطرح می‌کردند، هیچ کدام ما به ازای واقعی در واقعیت اتحاد جماهیر شوروی نداشته است. یک نمونه از این اشتباهات درباره‌ی بهار پراگ است. در خصوص بهار پراگ تحقیقات مفصلی در پاسخ به این سوال که پدیده بهار پراگ و حمله برژنف و نیروهای اتحاد جماهیر شوروی و هم پیمانانشان در پیمان ورشو به چکسلواکی دوبچک  چگونه کلید خورد و چه افراد دربرکناری الکساندر دوبچک ان نقش تصمیم گیرنده داشتند انجام شد و جالب است که بر خلاف نظر تحلیگران غربی و سازمانهای اطلاعاتی که برژنف را بعنوان ادمی که نقش اصلی در حمله به پراگ داشته معرفی کردهاند می‌بینیم اتفاقا وی تنها فردی بوده بیشترین مقاومت را برای عدم حمله از خود نشان داده است. امروز این گونه اتفاقات و تفسیر‌ها را در خصوص سپاه نیز مشاهده می‌کنیم. با کمال احترامی که برای دوستانی که در جا‌های مختلف کار‌شناس سپاه هستند مانند اقای الفونه قائلم اما تحلیل‌هایی که در جهت ساختاری چه درISF و یا جاهای دیگر ار سپاه ارائه شده به نظرم مشکلات عدیده ای  دارند و مشکل آن هم این است که خیلی ساختارگراست و با واقعیت موجودی که در سپاه وجود دارد و با پروفایل سپاه و شیوه‌ای که سپاه تشکیل شده همخوان نیست.
درست است که در سپاه سازمانی با راهکارهای قانونی نظامی وجود دارد درست است که در سپاه رئیس ستاد کل داریم، فرمانده نیرو و فرمانده لشکر و فرمانده گردان فرمانده گروهان داریم اما من می‌خواهم بگویم مکانیزم تقسیم قدرت در سپاه اساسا با جاهای دیگر دنیا متفاوت است. بطور مثال من می‌توانم برای شما ۵ نفر فرمانده لشکر سپاه نام ببرم که قدرتشان قطعا ار فرمانده نیروی زمینی سپاه زیاد تراست و اساسا این افراد نیازی ندارند که اگر بخواهند کار ی انجام دهند به فرمانده نیروی زمینی سپاه اطلاع دهند و یا از او کسب تکلیف کنند. در بین فرمانده لشکر سپاه ادمی هست که ممکن قدرتش از فرمانده کل سپاه هم بیشتر باشد در سپاه ما با فرآیندی به نام «موجودیت دینامیک و سیال» رو به رو‌ایم. در سپاه ادم‌هایی را داریم که ظاهرا بر اساس اسناد رسمی شامل سپاه نیستند ولی قدرتشان از یک فرمانده لشکر نیز بیشتر است. بطوریکه که این افراد می‌توانند بعنوان مسئولین سپاه در همه جلسات رفت و امد کنند. بطور مثال چگونه نقش اقای حسین الله کرم را در ساختار سپاه با نگاه ساختارگرایانه می‌توان توجیه کرد. آقای حسین الله کرم به لحاظ سازمانی نزدیک به دو دهه است که با سپاه هیچ ارتباطی ندارد اما یکی از پرنفوذ‌ترین فرماندهان سپاه است و یا نمونه‌ای دیگر آقای محمد رضا شمس نقدی است ایشان جزوه پرسنل سپاه نیستند و تنها درجه خود رادر سپاه گرفته‌اند اما به صرف اینکه عنصر سیاسی است که اعتماد خامنه‌ای را دارد می‌تواند نقش کلیدی تری را بازی کند و از این افراد نمونه‌های دیگری هم هستند که اقتدار سازمانی این افراداز درجه سازمانی و مدرک و تحصیل پیروی نمی‌کند.
سپاه هزاران نیروی شاغل در دولت دارد، اسمشان در پرسنلی ستاد کل مشترک است، پرونده شان در بازرسی ویژه ستاد مشترک است. یکی مثلا رئیس اداره اطلاعات شهرستان کرج است، یکی رئیس حفاظت صدا و سیما است، چند نفرشان وزیر اند. کلی نماینده مجلس اند. بسیاری به ورزش رفته اند. تحلیل ساختاری اینها را پاسدار سابق می داند. من اینها را پاسدار شاغل می دانم، در صبحگاه مشترک می آیند بسیاری از اینها، در تمام مجالس سپاه می آیند. با فرماندهان ارشد، دوستان خود. رابطه خانوادگی دارند. خیلیها هنوز در منزل سازمانی سپاه زندگی می کنند. شما شهرک شهید محلاتی بروید آیا همه ساکنان شاغل در سپاه اند؟ سپاه به نوعی کادر جمهوری اسلامی است، همه جا هست مطالعه متمرکز روی سازمان نظامی سپاه چیزی را به شما نشان نمی دهد.
- چقدر محتمل است که از درون سپاه یک فرمانده نظامی توانمند بیرون بیاید و با یک کودتا بساط روحانیت را بر چیند؟
در سپاه حداقل ۵ نیروی موازی که هر کدامش راسش به اقای خامنه‌ای باز می‌گردد وجود دارد و تمام این ۵ نیروهمدیگر را کنترل می‌کنند. حداقل سه تا از این نیرو‌ها به لحاظ سیستماتیک با دستگاه عریض و طویل بروکراسی همدیگر را کنترل می‌کنند. سپاه به لحاظ ساختاری فرمانده کل ندارد سپاه یک شمایی را بعنوان فرمانده کل دارد. اما در حقیقت سه فرمانده در سپاه نقش فرمانده کل را دارا هستند. من هنوز که هنوز است نمی دانم به لحاظ نظامی فرمانده کل سپاه بر نماینده ولی فقیه ارشدیت نظامی دارد یا خیر،  نماینده ولی فقیه یا رئیس حوزه نمایندگی که به باور من پرقدرت‌ترین آدم سپاه است که در حال حاضر اقای سعیدی این سمت را عهده دار است که او یکی از افرادیست که بسیار مورد اعتماد آقای خامنه‌ای است. یکی دیگر از سه ضلعی قدر در سپاه مسئول سازمان حفاظت و اطلاعات سپاه است و دیگری هم فرمانده رسمی سپاه است. یعنی ما در عمل شاهد سه سازمان موازی هستیم که مسئول هر کدام این‌ها را فرمانده سپاه نصب نمی‌کند ودر خصوص انتصاب داخلی سپاه هم مانند انتصاب یک فرمانده گروهان در یکی از یگان‌های نیروی زمین سپاه زمانی این انتصابات رسمیت دارد که سازمان حفاظت اطلاعات و حوزه نمایندگی ولی فقیه جدا گانه این انتصاب را تایید کنند.  حالا من چند سازمان دیگر مثل پرسنلی ویژه در معاونت نیروی انسانی، تایید صلاحیت و بازرسی ویژه در ستاد مشترک را حذف کردم که اینجا بحث به درازا نکشد.
بنابراین اساسا بیرون آمدن فردی که در تضاد با اقای خامنه‌ای باشد به نظرم محال است. اینکه برخی دوستان می‌گویند فرماندهان سپاه از برخوردحکومت با مردم ناراضی هستند با‌شناختی که از سپاه دارم حرف قابل اعتنایی نیست. ادم‌هایی که در مسند لشکرهای سپاه هستند آنقدراز صافی‌های متفاوتی عبور می‌کنند و آنقدر زیر ذره بین هستند که چنین امری محال است. افرادی هم مانند حسین علایی و یا افراد مثل ایشان که مخالفت‌هایی را ابراز می‌کنند سالیان سال است از ساختار سپاه حذف شده‌اند و جایگاه این افراد تنها در حوزه تحقیقات و مشاوره است.
- به نظر می‌رسد سپاه در حال قبضه کامل قدرت اقتصادی است اما این توان اقتصادی، نظامی و امنیتی هنوز به توان سیاسی بدل نشده است و آقای خامنه‌ای همچنان قدرت قاهر در درون جمهوری اسلامی است. دلیل این مسأله چیست؟ خامنه‌ای چطور سپاه را کنترل می‌کند؟
سپاه از ابتدای انقلاب ۵۷ مشکلی برای دسترسی سیاسی در ساختار سیاسی کشور نداشته است. تقریبا تمام کشور و حتی شهرهای کوچک و استانداری‌ها و فرمانداری‌های کشور در حالتی از اشتراک بین امام جمعه و فرمانده سپاه کنترل شده است و اساسا مقامات محلی دیگر نقش جدی را بر عهده نداشته‌اند. مثلا در استان کردستان حتی دستگاه قضایی را نیز به سپاه واگذار کرده‌اند و افراد بسیاری که امروز بعنوان دادستان در سیستم قضایی مشغول فعالیت هستند زمانی در سپاه بودند و یا هنگامی که جنگ پایان یافت قسمتی اجرایی کشور هم تحویل سپاه شده است و یا در صداوسیما شاهدیم همه مقامات رادیو و تلویزیون از سپاه آمده‌اند.
رشد عظیم حضور نیروی سپاه در اقتصاد در زمان آقای رفسنجانی و خاتمی بوده است و اصلا ربطی به دوران آقای احمدی‌نژاد ندارد. بطور مثال نگاهی به متولیان بزرگ‌ترین طرح‌های اقتصادی در زمان آقای خاتمی نشان می‌دهد که سپاه همیشه در عرصه اقتصادی نقش ممهمی داشته است و این هم یکی از افسانه‌هایی که وجود دارد و مدعی است که سپاه فعالیت اقتصادیش را از زمان محمود احمدی‌نژاد شروع کرده است که به هیچ عنوان اینگونه نبوده و مشوق اقتصادی شدن سپاه آقای رفسنجانی است و در زمان آقای خاتمی هم به همین گونه بوده است و تنها ان زیاد‌تر شده است.
و یا حتی مجلس ششم که یکی از اصلاح طلب‌ترین مجلس‌ها بوده است به لحاظ عددی از نظر میزان نمایندگانی که پیش زمینه سپاه را داشتند؛ جانباز و ایثارگر بوده‌اند رتبه اول را داشته به همین خاطر در مسائل سیاسی هم به اینگونه نیست که سپاه به تازه گی وارد عرصه سیاسی شده باشد.
سپاه در واقع یک نردبان قدرت سیاسی است برای جوانانی که در زمینه سیاسی یا مالی خواستار فعالیتند که بیشتر این جوانان نیز از مناطق کمتر توسعه یافته هستند. بنابراین در واقع کادر جمهوری اسلامی به نوعی در سپاه ساخته شده است و سپاه مانند حزب کمونیست و یا سازمان جوانان حزب کمونیست که برای اتحاد جماهیر شوری عمل می‌کرد برای جمهوری اسلامی عمل کرده است. اینکه ما سپاه را یک نیروی نظامی ببینیم و بگوییم آقای خمینی گفته است که نباید این نیروی نظامی در سیاست نقش داشته باشد از ابتدا هم حرفی غیر واقعی است.
- در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی برخورد مناسب یک دولت انتقالی با سپاه چه باید باشد؟ انحلال سپاه، جذب اعضای آن در درون ارتش، مجازات سران سپاه و…؟ سپاه تا چه حد به عنوان یک نیروی نظامی ایدئولوژیک به صورت خطر و تهدید برای نظام جدید عمل خواهد کرد؟ آیا در درون سپاه نیروهای موثری که بتوان از آنها برای کم کردن هزینه گذار به دموکراسی استفاده کرد وجود دارند؟
تا زمانی که سپاه وجود داشته باشد جمهوری اسلامی ایران دچار فروپاشی نمی‌شود وگذار بی خشونت از آن به دموکراسی ممکن نیست. همین مسئله را در جاهای دیگر هم داشته‌ایم به عنوان نمونه در گارد ریاست جمهوری صدام، منتهی مشکلی که برخلاف نیروهای نظامی و شبه نظامی در جاهای دیگر در باره ایران وجود دارد عدم سیطره دستگاه‌های سیاسی بر عملکرد سپاه است و حتی جالب است که در اروپای شرقی به اسثتثای چند مورد مثل رومانی هم نیروهای شبه نظامی و نظامی تحت سیطره دفتر سیاسی حزب کمونیست بودند یعنی در زمانیکه نخبگان حزب کمونیست تشخیص دادند که باید از حکومت کناره گیری کنند نیروهای نظامی بدون کمترین کلامی که بخواهند در مقابل این تصمیم اعتراضی بکنند اطاعت کردند اما در ایران حتی اگر عقلانیت سیاسی میان نخبگان حاکم بر جمهوری اسلامی به یک نوعی به سمت مصالحه با دنیا و گذار به دموکراسی رود بر طبق درک من از گفتمان سپاه پاسداران، اطمینان کامل دارم که سپاه طرف تندرو‌ترین و غیر عقلانی‌ترین بازیگری را که بر حفظ وضعیت موجود و ایستادن در برابر گذار تاکید می‌کند را می‌گیرد.
البته در حال حاضرکه حکومت فردی است و اساسا این بحث‌ها بلاموضوع است ولی فرض کنیم ساختار حکومت با درگذشت اقای خامنه‌ای یا از بین رفتن ایشان به هر نحوی به شکلی شود که یک نوع تصمیم گیری عقلانی بین نخبگان جمهوری اسلامی وجود داشته باشد؛ آن زمان در صورتیکه نخبگانی وجود داشته باشند که طرفدار گذار هستند با مخالفت سران سپاه مواجه خواهند شد. مگر اینکه اتفاقاتی بیافتد مانند شکاف در داخل سپاه و فرماند هان مقتدر سپاه دچار اختلاف نظر گردند تا در آن زمان افرادی که احیانا طرفدار گذار هستند در کنار آن فرماندهان پر سابقه عملگرای موافق گذار قرار بگیرند و بتوانند به شکلی این گذار را می‌سر کنند.
به نظرم با توجه به تجربه‌های مشابه تا زمانی که امکان سنجی گذار برای ایران لااقل یک شانس قابل توجه‌ای را ندارد وتا زمانی که ما در آستانه گذار نیستیم، دست بردن در اقتدار سپاه و نابود کردن سپاه و یا حتی تهدید به این عمل فرایند گذار را با مشکل مواجه خواهد کرد.. اگرفرماندهان سپاه تصور کنند که ممکن محاکمه شوند، دستگیر شوندو با با آن‌ها بد رفتار ی شود، قطعا خیلی بیشتر از اینکه بیایند و به یک گذار مسالمت آمیز تن دردهند، هزینه تحمیل خواهند کرد.
ما بحث‌های زیادی دربابت عدالت انتقالی داریم که می‌شود در زمان خودش به آن پرداخته شود ما نمونه‌های ازحزب بعث زدایی در عراق را داریم که شاهد بودیم چه هزینه‌های زیادی را برای دولت امریکا در ۵ سال اول سرنگونی صدام ایجاد کرد که بسیار مستهلک کننده بود. به همین خاطرم معتقدم که این موارد بحث امروز ما نیست و آن موردی را که امروز باید دغدغه و مطالبه ما و جامعه جهانی باشد و به هر قیمتی که شده آن را عملی سازد است، آن است که آقای خامنه‌ای و جمهوری اسلامی ایران و لایه‌ها و طبقات قدرت در ایران مجبور به انحلال «سپاه قدس» شوند.
جمهوری اسلامی ایران باید توسط دنیا تحت فشار قرار گیرد تا به انحلال «سپاه قدس» تن در دهد. به باور من امروز سپاه قدس چیزی شبیه بمب اتم در دست حکومت ایران است. فجایعی را که امروز در سوریه، بانکوک، آذربایجان، گرجستان و ناامنی‌ها که در عراق شاهد آن هستیم نمونه‌ای از دستاوردهای سپاه قدس است. به همین خاطر فکر می‌کنم در کنار بحران هسته‌ای که به دلایل مختلف به آن پرداخته می‌شود، سپاه قدس نیز بزرگ‌ترین تهدید علیه تک تک ایرانیان است. بگذارید من یک پیش بینی برای شما کنم و آن اینکه مشکل غرب و ایران، تا زمانی که نیروی قدس وجود دارد، ذره ای حل نخواهد شد. جمهوری اسلامی ایران اگر مجبور شود و راهی نداشته باشد به نظرم روی نیروی قدس کوتاه خواهد آمد.
- از تجربیات سپاه، تجربه‌ای را که برای نیروهای امنیتی ایران بعد از گذار به دموکراسی مفید می‌دانید چیست و چه الگویی را در دوران بعد از گذار برای نیروهای نظامی و امنیتی مفید می‌دانید؟
نیروهای نظامی و امنیتی ایران باید مانند نیروهای نظامی و امنیتی تمام کشور‌ها که به دموکراسی گذار کرده‌اند تحت نظر کامل قدرت سیاسی باشند و هیچگونه اقتدار سیاسی نداشته باشند و کاملا باید تابع و مطیع قانون باشند و این موضوع مسئله‌ای نیست که به باور من نیاز به تکنولوژی بومی داشته باشد. در بسیاری از کشورهای دنیا این مسئله رخ داده و کشورهایی که موفق به گذار شده‌اند از خارج کشور افرادی را آورده اندو بواسطه آن‌ها نیروهای خود را آموزش داده‌اند ونیروهای نظامی یاد گرفته‌اند که نظامی بودن به چه معناست و یاد گرفته‌اند که یک نیروی نظامی حق دخالت سیاسی ندارد. نیروهای نظامی یاد گرفته‌اند که نباید در مسائل مربوط به انتخابات دخالت کنند ویا اینکه موازنه سیاسی را در بخش‌های مختلف کشور بهم بریزند. در خلال این آموزش‌ها و یادگیری هاست که ما شاهد تولد نیروهای نظامی خواهیم بود که مانند تمام نیروهای نظامی حرفه‌ای و کلاسیک دنیا که مطیع قانون و مطیع پارلمان و ریاست جمهوری است مطیع مجلس و ریاست جمهوری و مهم‌تر از همه مردم ایران با هر شکل حکومتی که می‌خواهند باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر