منبع :
تقاطع
یکی از مهمترین مدافعان استراتژی “انتخابات آزاد” در میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی، حسن شریعتمداری، فعال سیاسی باسابقهی ساکن آلمان است. او که یکی از اعضای ارشد کمپین “اتحاد برای دموکراسی در ایران” است، در یک سال اخیر با برگزاری کارگاههای آموزشی و ایراد سخنرانی در کنفرانسهای مختلف در اروپا و آمریکا، به دفاع از استراتژی “انتخابات آزاد” به عنوان راهی برای گذار به دمکراسی در ایران پرداخته است. در حاشیهی کنفرانس اخیر “اتحاد برای دموکراسی” در استکهلم، با مهندس شریعتمداری به گفتگو نشستم. او در این گفتگو، با ارزیابی چالشهای سیاست خارجی ایران میگوید که میتوان در قالب یک دیالوگ ملی تهدیدهای بین المللی را به فرصتی برای استقرار دموکراسی در ایران بدل کرد.
با سپاس از وقتی که در اختیار “تقاطع” قرار دادید. لطفا بفرمایید نشستهای برگزار شده توسط UDI با چه هدفی برگزار میشود و چرا «انتخابات آزاد» به عنوان خواست اصلی این کمپین انتخاب شده است؟
کمپین «اتحاد برای دموکراسی» به عنوان نهادی هماهنگکننده و کمکرساننده به بنیادهای اجتماعی و احزاب انجام وظیفه میکند و برای تحقق این کار باید یک استراتژی مطابق با برنامه گذار به دموکراسی در شرایط فعلی ایران را طرحریزی میکرد و این برنامه را به کوشندگان مدنی معرفی مینمود.
نشست اول صرفا نشستی برای معرفی این کمپین به کوشندگان سیاسی و مدنی بود که به نظرم با موفقیت توانست این کار را انجام دهد. در نشست اول بیانیه با امضای شرکتکنندگان صادر شد که در آن اعتقاد به نظام دموکراتیک بر اساس جدایی نهاد دین از دولت، انتخابات آزاد و به کارگیری روشهای غیر خشونتآمیز و مبارزات مدنی تاکید شد.
در نشست دوم و سوم کوشش شد تا «انتخابات آزاد» به عنوان یک استراتژی گذار از دیکتاتوری به دموکراسی که یک خواست مطالبهمحوری و آرمانی برای دموکراسیسازی ایران است تبیین شود. زیرا انتخابات آزاد برای یک حکومت به معنی آرمان همیشه میتواند خواست جامعه مدنی باشد. در یک حکومت استبدادی که در آن، جامعه مدنی امکان اصلاحطلبی را دارا است، استراتژی انتخابات آزاد میتواند به عنوان یک خواست مانند آزادی پوشش، زندگی بر پایه اعلامیه حقوق بشر مطرح شود و سپس جامعه مدنی با دستیابی به حدی از خواستهای خود، میتواند دموکراسیسازی را در آن جامعه تحقق بخشد. در یک جامعهی دموکراتیک نیز پیگیری پروژه انتخابات آزاد باعث آزادتر و شفافتر شدن حکومتها خواهد شد.
اما در ایران همانطور که ما بارهای گفتیم امکان تحقق دموکراتیکسازی از درون نظام وجود ندارد و امروز تجربه هشت سال دولت اصلاحات نشان داد که جامعه و نهاد مدنی در مرحله اول که کوشش برای گشایش فضای سیاسی است تاحدودی موفق بودند اما به مجردی که خواستند دستاوردهایشان را تثبیت کنند و فرمی قانونی به آن دهند، حاکمیت مانع تحقق آن گردید.
تجربه اصلاحات نشان داد جمهوری اسلامی با دو مشکل غیر قابل حل برای تحقق دموکراسی روبرو است. مشکل اول وجود نهاد استبدادی که از دوره اول انقلاب بر پایه ایدئولوژی حاکم بنا نهاده شده و در زمان جنگ قدرتمند شده و بعد از جنگ هم به علت سیاست غلط اقتصادی به همه امکانات اقتصادی دست پیدا کرده است که برای حفظ این امکانات با همه توان جلوی اصلاحات را گرفتهاند و سرکوب میکنند.
و دوم قانون اساسی موجود که راه اصلاحات ساختاری را در درون خود بسته و بسیاری از اصول آن تا ظهور امام زمان حتی برای ولایت فقیه هم غیر قابل تغییر است. بنابراین حتی اگر در جامعه سیاسی گشایشی هم ایجاد شود امکان نهادینه ساختن این گشایش و دستاورد به صورت قانونی وجود ندارد و با تغییر تعادل نیرو و آمدن شخص جدیدی ممکن سرکوب شروع شود و حتی وضع بدتر از قبل هم شود.
وقتی دموکراسی از آزادسازی و تثبیت دستاوردها و سپس دموکراسیسازی ممکن نیست تنها راه، تجربه غنی جهانی «انتخابات آزاد» است که میتوان برای گذار از یک نهاد دیکتاتوری به دموکراسی از آن بهره برد. همانطور که ۱۲۰ کشور جهان از سال ۱۹۷۴ تاکنون از آن بهره بردهاند. مانند کشورهایی که به واسطه انتخابات آزاد از حکومتهای وابسته و سرکوبگر کمونیسم رها شدند. از طرفی جمهوری اسلامی در دوران ترور شخصیتها برای آنکه در جامعه جهانی اعتباری کسب کند بار دیگر اسنادی مرتبط به تعهد به برگزاری انتخابات آزاد را که ایران در دورهی شاه امضا کرده بود، با امضای هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس بینالمجالس در فرانسه ۱۹۹۴ به رسمیت شناخت و آقای ناطق نوری به عنوان رییس مجلس آن را به ایران برد و این اسناد را در مجلس ایران هم به تصویب رساند. بنابراین این مطالبه قانونی هم است و کمترین هزینه را میتواند داشته باشد.
از طرفی از اپوزیسیونی که همه راهها را مانند اتحاد بر پایه اصول، اتحاد بر اساس برنامه، اتحاد براساس شخصیت کاریزماتیک، اتحاد بر اساس مبارزه مسلحانه پیموده و ناکام مانده تنها راه این است: اتحاد بر اساس یک پروژه مشخص یعنی انتخابات آزاد که در آن همهی گروهها بدون توجه به اینکه با اشخاص دیگری که در این پروژه هستند توافق نظر در خصوص مرام یا تفکر دارند یا نه، تنها با پذیرش اصل انتخابات آزاد به عنوان یکی از اصول اساسی برای دموکراسیسازی فعالیت داشته باشند. از طرفی چون این نهاد سلسه مراتبی نیست بنابراین رابطه بالا و پایین را که مورد قبول اپوزیسیون نیست، هموار میکند و به صورت یک کمپین راه خود را ادامه میدهد. بنابراین جلسه دوم و سوم شرح تبیین این تفاوتها شد و بعد از آن که در صحنه سیاسی این استراتژی پذیرفته شد، در نشست آخر راههای تحقق عملی شدن این راهکارها بررسی و نقد شد.
میتوانید بگویید چه راهکارهایی برای تحقق انتخابات آزاد ارائه شد؟
ابتدا باید یک هژمونی گفتمانی در صحنه سیاسی به دست آورد. همچنین نیروهای مهم سیاسی و جامعه مدنی باید به عنوان راهکار این استراتژی را بپذیرند. همچنین گفتمان انتخابات باید استاندارد شود یعنی یک مفهوم مشترک و منظور واحدی از آن به دست بیاید که توسط تمامی گروهها از آن استفاده شود به همین منظور کلاسهایی گذاشتیم و کارگروههای تخصصی برای بررسی راههای وصل این جریان به جامعه مدنی اقوام و اقلیتها و جامعه کارگری تشکیل شد.
همچنین برای حمایت از این کار باید گروهها و هوادارانی در داخل و خارج ایجاد شود و نیز با گروههای مهم اجتماعی دیالوگ برقرار شود که کمپین در حال پیگیری این موارد هم است. همچنین در کنار این پروژه، پروژه دیالوگ ملی را طرح و دنبال میکنیم چون در صورت نبود این دیالوگ نمیتوان به استمرار و استقرار دمکراسی امیدوار بود. در این دیالوگ ملی باید مسئله اقوام، زنان، جوانان و معیشتی و کارگران مطرح و مشخص شود و همچنین روشهای مبارزه ضد خشونت باید در جامعه تعلیم و سازماندهی شود.
در اوایل ماه آپریل، نشستی در کانادا و توسط وزارت خارجهی این کشور برگزار شد که شما هم در آن حاضر بودید. شما آن نشست را چگونه ارزیابی میکنید و چرا گروههای حاضر در آنجا در نشست استکهلم حضور نداشتند؟
موضوع نشست کانادا موضوع دیگری بود. وزارت خارجه با همکاری مدرسه مک حدود ۵۰ تن از خارجیان و ایرانیان را دعوت کرده بود تا اینده ایران را مورد بحث قرار دهد که من در آنجا هم استراتژی گذار به دموکراسی از طریق انتخابات آزاد را مطرح کردم و آنها هم در مورد انتخابات آزاد تایید کردند. ولی موضوع و برنامه کانادا کاملا با برنامه کمپین متفاوت بود.
به انتخابات ریاستجمهوری در ایران بپردازیم. به نظر شما با توجه به تقریبا یک دست شدن کاندیداها در این انتخابات، چه فرصتی برای اپوزیسیون خارج از کشور ایجاد شده است؟
از یک سو ما یک پروژه رقیب داشتیم که به دنبال دموکراسیسازی از داخل نظام بود. هدفی که ما میگفتیم نتیجه ندارد و آنها معتقد بودند شدنی است. این جریان ابتدا با خاتمی این هدف را دنبال میکرد که شکست خورد و بعد هم این جریان سعی کرد با مهندس موسوی دوباره مطرح شود که به نتیجه نرسید و در انتخابات جدید هم با آقای هاشمی این جریان میخواست شانس خود را بیازماید که این اتفاق هم رخ نداد. بنابراین تحقق انتخابات رقابتی و آزاد امروز در جمهوری اسلامی به بنبست رسیده است و طیف اصلاحطلبها به نوعی از درون به بیرون این نظام پرتاب شدند. هرچند ممکن است قبول نکنند یا طیفی تن به خواستههای حکومت دهند و باز هم در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کنند.
بنابراین پیام ما در این شرایط به این طیف همکاری با اپوزیسیون برای تحقق انتخابات آزاد در ایران است. به نظرم اگر این اتفاق رخ ندهد جریان اصلاحطلبی یا خانهنشین خواهد شد و یا به دنبال جریانهای رادیکال به جنبشهای زیرزمینی و مسلحانه متمایل خواهد شد که اینها هیچکدام با شرایط امروز ایران سازگار نخواهد بود.
هاشمی رفسنجانی بعد از رد صلاحیت، در یک سخنرانی از نقشهی غرب برای تجزیهی ایران خبر داد. نظر شما در این خصوص چیست؟
من موافق فدرالیسم هستم. یک نظام جمهوری فدرال بر پایه ایالتی و نه بر پایهی قومیتها یعنی تقسیمبندی بر پایه اقتصاد و عدم وابستگی اقتصادی به مرکز تا ساکنین این ایالات بتوانند در مسیر رشد خودشان گامهای موثر را بردارند.
در ایران خوشبختانه اکثر ایالات تاریخی با نام اقوام و محل سکونت اقوام هست یعنی هویتطلبی حقی است که همه ایرانیها هم آن را قبول دارند یعنی آذربایجانی و کرد میتواند با زبان خود یاد بگیرد با مذهب خود با خدای خود نیایش کند و در هویت خود بمانند. ولی اینکه هویتطلبی تبدیل به ایدئولوژی شود، همخوان با دموکراسی نیست. و اگر این مد نظر بعضیها است، بیشک به خرده توتالیترهای فدرالی خواهد انجامید یعنی توتالیتر مذهبی که امروز توسط حاکمیت فعلی ایران به وجود آمده به توتالیترهای ایالتی در سطح استانهای قومی بدل خواهد شد.
تجزیهطلبی وقتی به وجود میآید که حکومتهای اقتدارگرا محل سکونت مردم را چند تکه میکنند تا هم قابل کنترل باشد وهم این نواحی غیر اقتصادی باشند تا وابستگی به مرکز داشته باشند. در چنین شرایطی است که تجزیهطلبی محتمل است. امروز آقای هاشمی به نظرم باید بگوید چگونه حکومت اقتدارگرا را چنان حجیم کرده است که مردم حاشیه ایران میخواهند به دولتهای دیگر پناه ببرند.