منبع:بامداد خبر
نقش آموزش در ایجاد جامعهای مدرن، نقشی مهم و اصلی است. سیستم آموزشی از آنجا که با منابع انسانی که از مهترین منابع هر کشورست در ارتباط است میتواند در بهینه کردن و یا اتلاف این سرمایه نقشی اساسی را داشته باشد. به همین علت بررسی نظام آموزشی و بیان ویژگیهای یک نظام مطلوب و بیان راهکارهای بالقوه در سیستم فعلی آموزشی ایران که میتواند در دوران استقرار یک حکومت دموکرات در ایران بافعل گردد ضرورری مینماید.
در ادامه بخش دوم گفتگوی بامدادخبر با دکتر سعید پیوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه را بخوانید. بخش اول این گفتگو پیش از این منتشر شده است.
- به نقش مالی دولت در سیستم اموزشی اشاره کردید ایا به دولت بعنوان یکی منبع اصلی تامین کننده مالی بودجه نظام اموزشی معتقدید یا اینکه معتقدید دولت با تامین بودجه آموزشی باعث کاهش بهروری در نظام آموزشی میگردد؟
الگویی که در تمام دنیا مورد قبول است تامین بودجه آموزشی تا قبل از دانشگاه توسط دولت است. هرچند کشورهای مانند امریکا، انگلیس، ژاپن و ایران به بخش خصوصی اجازه مشارکت در نظام آموزشی را میدهند و بخش خصوصی هزینه دولت در آموزش را کاهش میدهد اما نمیتوان این امر را نادیده گرفت که حضور بخش خصوصی در آموزش پیش از دانشگاه بدون تردید به افزایش بیعدالتی آموزشی منجر خواهد شد. زیرا از مدارس خصوصی بیشتر گروههای مرفه جامعه استفاده میکنند و گروههای متوسط و پایین از آن بهرهای نمیبرند و این امر باعث نابرابری آموزشی در کشورها میشود. من معتقدم باید مدارس توسط بودجه عمومی اداره شوند ودر حوزه مدارس کمتر به سراغ بخش خصوصی برویم و اگر هم قرار است هزینهای گرفته شود این هزینه متناسب با درامد قشر مرفه جامعه از آنها گرفته شود و قشر پایین جامعه از تحصیل رایگان استفاده کنند. اما در دوره بعد از آموزش اجباری و همگانی بویژه در سطح عالی که همگان هم از آن استفاده نمیکنند میتوان شاهد یک نظامی مختلط بودو هم بخش خصوصی و هم بخش دولتی در آن فعال باشند.
- تجربه مدارس غیرانتفاعی در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
مدارس غیرانتفاعی زمانی بوجود آمدند که مابا رشد کمی سرسام آور دانش آموز روبرو بودیم. در سال ۱۳۵۷ تعداد دانش آموزان ما حدود ۷ میلیونی نفر بود، این تعداد در اواخر دهه شصت از ۱۸ میلیون هم فراتر رفت. از آنجا که نظام اموزشی به هیج وجه امکانات و نیروی انسانی و مالی لازم را برای پاسخ به تقاضای اجتماعی برای آموزش نداشت به همین خاطر با توجه به اینکه در قانون اساسی تاکید بر آموزش پیش از دانشگاه اجباری و رایگان است به مدارس خصوصی اجازه فعالیت داده شد که نتیجه این تجربه افزایش نابرابری و بیعدالتی آموزشی بود. همانطور که گفتم در یک دوره حضور مدارس غیرانتفاعی لازم و ناگزیر بود ولی در حال حاضرو با کاهش جمعیت آموزشی و افزایش در آمد نفت دیگر نیازی به این مدارس احساس نمیشود.
- به نظرتان میشود دولت مدارس راتحت اختیار و به معلمان و کارمندان وزارت آموزش و پروش واگذار کند و در مقابل آنها هم دیگر کارمند دولت نباشند همچنین بخشی از بودجهای هم که الان دولت برای آموزش و پرورش هزینه میکند به صورت واچر مخصوص آموزش غیرقابل خرید و فروش به خانوادهها واگذار شود به این ترتیب اولا معضل مدرسه داری دولت، حقوق پایین خط فقر حدود یک میلیون معلم و کیفیت پایین مدارس دولتی حل میشود وهمچنین رقابت بین مدارس ایجاد میشود و شاهد افزایش کیفیت آموزش خواهیم بود وپولی که الان در سیستم بورورکراسی دولتی به اسم آموزش هدر میرود مستقیم به مردم میرسد و آنها میتوانند آن را خرج آموزش فرزند خود کنند؟
این پیشنهاد در شرایط کنونی ایران و رواج فساد مالی فراگیر و سوء مدیریت گسترده میتواند مشکل افرین باشد. شاید در آیندهای دورتر و با نظام غیرمتمرکز و مشارکتی بتواند ابتدا به گونهای آزمایشی در برخی مناطق اجرا شود و پس از تجربه اندوزی و بازنگری تجربه بتدریج در سطح وسیعتر به کار گرفته شود
- ایده اصلاحات آموزشی میلتون فریدمن مبنی بر پرداخت بن شهریه برای تحصیل دانش آموزان در مدارس خصوصی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در شرایط ایران و با توجه به امکاناتی ایران باید ببینیم که اساسا ایجاد مدارس خصوصی تاثیر مثبت یا منفی دارد، اساسا نمیشود کشورها را با هم مقایسه کرد زیرا هر کشور امکانات و تجربیات خاص خود را دارد مثلا نمیشود نظام آموزشی در کشور قطر را با پاکستان مقایسه کرد زیرا در کشوری مثل قطر نه تنها هزینه رایگان است بلکه دولت میتواند پولی را بعنوان پول جیبی به دانش آموزانش بدهد اما در پاکستان ۴۵ درصد دانش اموزان از امکانات اولیه محرومند بنابراین اگر ایران با توجه به شرایطش تجزیه و تحلیل کنیم میتوانم بگویم اساسا امکان اموزش رایگان در پیش از دانشگاه را دارد و اگر قرار به حضور بخش خصوصی است این حضور به اموزشهای دانشگاهی است و امروز با شرایط ایران میتوان به ارزوی انقلاب مشروطیت که ایجاد آموزش رایگان برای همگان است برسیم.
- چه دلایلی باعث پدید «پدیده بازماندن از تحصیل» میشود و علت بروز این پدیده چیست؟
از سه گروه عامل برای توضیح ترک تحصیل زود رس نام برده میشود. علت اول اقتصادی است که خانواده به دلیل مشکلات مالی نمیتوانند هزینه ادامه تحصیل فرزندان خود را به عهده گیرد. دلیل دوم به کارکرد منفی نظام آموزشی و یا کمبود امکانات آموزشی بازمی گردد. در کنار نبودن مدرسه روشهای بد آموزشی میتواند دانش آموزانی که در پیشرفت درسی خود مشکل دارند را از ادامه تحصیل منصرف کند. عامل سوم هم جلوگیری از تحصیل دختران بویژه در مناطق دورافتاده و یا در شماری از خانوادههای سنتی است. با توجه به نقشی که مهارت و تخصص در بازار کار امروز دارد وجود بیش از ۲ میلیون بازمانده از تحصیل یک شکست بزرگ اجتماعی و اقتصادی برای ایران است
- چگونه میتوان بین نیازهای بازار کار و محتوای آموزشی مدارس همخوانی بیشتری به وجود آورد؟
یکی از گره گاههای اصلی نظام آموزشی عالی این است که دانشگاهی که بطور گسترده جوانان در درون خود میپذیرد ارتباط بسیار کمی با بازارکار و نیازهای آن دارد. در شرایط کنونی نظام آموزش متوسطه ما هم بیشتر دانش آموز را برای ورود به دانشگاه آماده میکند تا به بازار کار. همه گیر شدن آموزشی دانشگاهی و حضور بیش از ۴ میلیون نفر در آموزش عالی ایران بیش از آنکه بر اساس نیازهای اقتصاد باشد بر پایه فشار تقاضای اجتماعی بوده است. در نتیجه بسیاری از دانش آموختگان راهی به بازار کار پیدا نمیکنند و یا از دانش و تخصص آنها به اندازه کافی استفاده نمیشود. این وضعیت نامطلوب سبب شده بر خلاف بسیاری از کشورهاگاه افراد تحصیل کرده بخت کمتری برای پیدا کردن شغل مناسب نسبت به کم سوادها داشته باشند. از سوی دیگر رکود اقتصادی ایران و عدم رشد کافی بخشهای مدرن اقتصاد و ضعفهای مدیریتی سبب شدهاند تا وجود یک نیروی انسانی متخصص نتواند در خدمت پویایی اقتصادی باشد. یکی از نتایج این وضعیت گسترش پدیده مهاجرت نیروهای تخصیل کرده به خارج از کشوراست که ابعاد نگران کنندهای دارد
- نقش دروس تاریخی در یک نظام آموزشی ایدئولوژیک و یک نظام لیبرالی چیست؟
من بیشتر ترجیح میدهم از واژه نظامهای باز و دمکراتیک به جای لیبرالی استفاده کنم. در یک نظام اموزشی باز درس تاریخ به دانش اموزان کمک میکند که هویت خود را بشناسند و باشناختی که حاصل یادگیری در نظام اموزشی است با میراث تاریخی کشور خود و جهان آشنا شوند. نسل جدید در جریان این یادگیری پی خواهد بود که داوری درباره برخی وقایع تاریخی پیچیده است وگاه تاریخ دانان به یک گونه به وقایع برخورد نمیکنند و برخورد و وجود تنوع دیدگاهها یکی از ویژگیهای یادگیری علمی است. از همین رو همگاه دانش آموز با منابع تاریخی گوناگون سروکار پیدا میکند و یا به او یاد داده میشود چگونه به صورتی مستقل خود درباره مسائل تاریخی به دنبال منابع برود. از طریق این یادگیری انتقادی است که جوانان باید هویت محلی و ملی و جهانی خود را شکل دهند و رابطه امروزی خود با دنیا را بر پایه روابط مبتنی بر احترام و گفتگو درک کند. برای مثال اگر کشوری در گذشته استعمارگر بوده باید بتواند با شجاعت به این تاریخ برخورد کند و به دانش آموز یاد دهد با تاریخ کشور خود برخوردی انتقادی و بدون تعصب کور داشته باشد. اما در نظام ایدئولوژیک و بسته و بخصوص مذهبی درس تاریخ بیشتر به ابزاری تبدیل است برای توجیه ایدئولوژیک نظام موجود یعنی هدف از شناخت تاریخی این نیست که دانش آموز و یا دانشجو بگونهای انتقادی و باز و بدون یکسونگری با گذشته کشور خود و دنیا برخورد کند و نگاهی پرسشگرانه به تاریخ داشته باشد و با منابع تاریخیگاه متفاوت آشنا شود. هدف از درس تاریخ این است که نظام فعلی را توجیه کند و به نظام سیاسی مشروعیت بخشد و یا و هویت کودکان را از بالا و به سلیقه خود و بدون مشارکت دانش آموزان شکل دهد. در این آموزش یادگیرنده در مدرسه و دانشگاه با اندیشه انتقادی و رو ح پرسشگری و یا نگاه کثرت گرا و باز با پدیدههای تاریخی آشنا نمیشود. به همین علت است که نظام ایدئولوژیک و مذهبی خوانشی یکسویه، جانبدارانه و تقلیلی از تاریخ دارند. بعنوان مثال در کتاب تاریخ خودمان با تاریخ قبل از اسلام برخورد غیر واقعی و حتی خصمانهای میشود و تاریخ خلاصه میشود به زندگی پیامبران، امامان وشخصیتهای مذهبی و بقیه تاریخ یا در سایه قرار میگیرد و یا تحریف میشود مثلا اگر به تاریخ انقلاب مشروطیت در کتب درسی مراجعه شود میبینید بسیاری از شخصیتهای انقلاب مشروطیت در سایه قرار میگیرند و یا به ناروا از آنها انتقاد میشود و به جای آنها شخصیتی مثل شیخ فضل اله نوری که ضد انقلاب مشروطیت بوده تبدیل به قهرمان مشروطیت شود. این خوانش ابزاری، یکسوگرایانه و تقلیلی از تاریخ است که باعث میشود نسل جوان در شکل دادن به هویت امروزی خود و یا رابطه با گذشته تاریخی کشور خود و دنیا بویژه در عصر جهانی شدن دچار مشکل و بحران شود.
- در تدوین قانون آموزش و پرورش در ایرانی آزاد چه مواردی را باید ذکر نمود؟
ما ابتدا باید از شکل گیری نظام آموزشی مبتنی بر یک مذهب یا یک دین خودداری کنیم ونظام آموزشی را براساس یکسری اهداف کلی آموزشی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی تعریف و سازماندهی کنیم. به عبارت دیگر باید نظام آموزشی را در بخش اهداف و سیاستهای کلان و راهبردی دمکراتیزه کنیم. این بدان معناست که نظام آموزشی باید احترام به انسان با هر عقیده و فرهنگ و وابستگی قومی و یا نژادی و حقوق طبیعی او را در سطح مطالب درسی و یا پراتیک آموزشی احترام گذاشته شود چیزی که امروز متاسفانه در نظام آموزشی ما وجود ندارد. الگوی نظام آموزشی کنونی براساس یک درک ویژه از مذهب شیعه است و بقیه افراد یا تحقیر میشوند و یا نادیده گرفته میشودند. بنابراین ما باید یک تعریف جدید از انسان ایرانی که در جهان امروز زندگی میکند را در نظام آموزشی ارائه بدهیم. رسیدن به این هدف مهم مستلزم بازنگری بنیادی در مطالب درسی و شیوههای آموزشی است. در نظام اموزشی آینده باید تمام کتابهای درسی بطور همه جانیه بازنگری گردد، کتابهای آموزش فارسی و یا زبانهای محلی و یا تاریخ و اجتماعی جایگاه واقعی خود را پیدا کنند و مانند اکنون پر از مطالب دینی و ایدئولوژیک نباشند و نماینده واقعی همه سلیقهها و گرایش و فرهنگها باشند و نه فقط کسانی که با نگاه دولتی همنوا هستند. این به معنای کنار گذاشتن درس دینی نیست. مباحث دینی تنها در یک کتاب و ان هم بصورت اختیاری باید ارائه گردد. گام سوم آنکه امکان شرکت همه کنشگران نظام آموزشی از معلم تا خانوادهها رادر اصلاحات و اداره واحدهای آموزشی فراهم سازیم. نظام آموزشی متعلق به کسانی است که در آن زندگی میکند. پدر و مادرها، معلمان، دانشگاهیها پژوهشگران و مدیران صاحبان اصلی نظام آموزش هستند و گام چهارم بازنگری جدی در شیوههای تربیتی است با توجه به ارزشهای اساسی مانند دموکراسی، گفتگو، مدارا، عدم حشونت و حقوق بشر. این کار را بویژه در مراکز تربیت معلم پیگیرانه دنبال کرد. گام مهم دیگر بازتعریف اهداف نظام آموزشی در بخش اقتصادی و تلاش برای نزدیک کردن آن به نیازهای جامعه بویژه در بخش آموزش دانشگاهی است. سرانجام آنکه نظام آموزشی باید به صورت اولویت ملی درآید و تلاش کرد تا از میزان نابرابریها کاسته شود و مدارس ایران متناسب با نیازهای جامعه جدید تجهیز شوند.
- مبانی و روشهای یک سیستم آموزشی مبتنی به لیبرالیسم چیست؟ و چه کمکی خوهد کرد در ایران بعد ازگذار در نهادینه کردن دموکراسی در ایران؟
کاربرد واژه لیبرالیسم برای آموزش میتواند بسیار بحث انگیز باشد. این واژه در اروپا و یا حتا ایران بیشتر در بعد سیاسی و اقتصادی به احزاب و گرایشهای خاصی اطلاق میشود و برای همین هم من از کاربرد آن خودداری میکنم. نظام آموزشی باز و دمکراتیک از نظر من، نظامی مبتنی بر ارزشها و الزامات زمانه کنونی است و اهدافی مانند همچون آزادی بیان، شهروندی دمکراتیک و مشارکتی، خردورزی، استقلال شخصی، نقدپذیری، برابری فرصتها، مدارا و احترام به عقاید و فرهنگهای مختلف و پرهیز ازروشهای تربیتی آمرانه و القاء ارزشها است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر