۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

تلاش مرجعیت برای خمینی، تلاش خمینی برای حذف مرجعیت


در تاریخ معاصر ایران از مراجع تقلید بسیاری نام برده شده که بنا بر روایات، عموما محبوب و محل رجوع مردم بوده‌اند. پس از انقلاب اسلامی اما روند به گونه‌ای طی شد که مرجعیت به نوعی زیر سایه امام خمینی، قرار بگیرد و پس از او نیز هیچ‌گاه مرجعی ظهور و بروز عمده‌ای در جریانات سیاسی کشور پیدا نکرد.
در بررسی علل شکل گیری انقلاب ۵۷ ایران می توان به عوامل متعددی اشاره نمود،عواملی که  منبعث شده ازشرایط  فرهنگی و اجتماعی و سیاسی سالهای منتج به ۵۷ است،اما بی شک یکی از مهترین عوامل مربوط به اعتقادات دینی و اسلامی جامعه ایران بوده است؛ اعتقاداتی که می توان نماد عینی مطالبه آن را آیت الله خمینی دانست.
اما توجه ویژه ایرانیان به مذهب و عدم توجه سیستم حاکم در روزهای شکل گیری انقلاب موضوعی نبود که تنها مورد توجه آیت‌الله خمینی قرار  گیرد بلکه مطالبه ای بود که توسط مراجع تقلید هم روزگار اقای خمینی مانند  آیت‌الله شریعتمداری و یا چهره‌های روشنفکر دینی مانند دکتر شریعتی نیز بارها مطرح و پیگیری می‌شد.
در راستای پیگیری ها و مطالبات از سوی دیگر مراجع و حمایت آنها از آیت‌الله خمینی به عنوان تریبون و سخنگوی این دغدغه و مطالبه، خمینی در کانون توجه قرار گرفت و در نهایت در تحقق حکومت اسلامی که مطلوب بسیاری دیگر از روحانیون هم عصر او بود به توفیق رسید اما رابطه آیت‌الله خمینی در قبال این مراجع بعد از شکل گیری حکومت اسلامی که جمهوری اسلامی نام گرفته بود،  نشان دهنده شکاف عمیقی است که در تفسیر و تعیین نوع حکومت اسلامی بین این افراد رخ و نمود داشته است.
شکافی که باعث شد همان مراجع که روزی در کنار و حامی خمینی بودند را بدل به افرادی نماید که خود در حکومت اسلامی مورد نقض اشکار حقوق قرار گرفته اند.
بعنوان نمونه‌هایی مهم  آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله منتظری را می‌توان مثال آورد. تلاش هر دو این افراد برای شکل گیری حکومت اسلامی و حمایت از آیت‌الله خمینی ،موضوعی اشکار است اما اتفاقات بعد از انقلاب و تصمیماتی که رهبر تازه به قدرت رسیده در قبال این دو گرفت نمونه ای روشن برای شناخت بهتر روش اوست.
سید محمّدکاظم شریعتمداری (۱۵ دی ۱۲۸۴، تبریز – ۱۴ فروردین ۱۳۶۵ تهران) موسس حزب جمهوری خلق مسلمان ایران و دارالتبلیغ اسلامی و از روحانیون و مراجع تقلید شیعه بود. ایت الله شریعتمداری شاگرد آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی  بوده و همزمان درس استاد  خود را برای همدوره‌های خود مانند حاج ملاعلی معصومی (آخوند همدانی)، سیّد ابوالفضل موسوی زنجانی، سیّد رضا موسوی زنجانی و روح‌الله موسوی خمینی (رهبر آینده جمهوری اسلامی) بیان و توضیح می‌داده است. او اولین مجتهدی بود که از مؤسس حوزۀ علمیۀ قم اجازۀ اجتهاد دریافت نمود ه و آیت‌الله حائری توجه خاصی به وی داشت.
آیت‌الله منتظری وضع مرجعیّت پس از مرحوم آیت‌الله بروجردی را چنین بیان می‌کند:” بعد از وفات آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله گلپایگانی و تا اندازه‌ای آیت‌الله مرعشی در قم، مُرید [و مقلد] داشتند، اما آیت‌الله خمینی نه. شب بعد از وفات آیت‌الله بروجردی، من رفتم منزل امام. نماز مغرب و عشا را باهم خواندیم و حدود یک ساعت و نیم نشستیم با ایشان گپ زدیم. یک نفر هم نیامد آن‌جا… ایشان اصلاً در وادی مرجعیّت نبودند و طبعاً کسی پول هم به ایشان نمی‌دادند اما در جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی، ایشان از همه تندتر و داغ‌تر به صحنه آمدند و اعلامیه‌های‌شان همه‌جا، تهران و جاهای دیگر حسابی پخش شد. کم‌کم مردم به ایشان روی آوردند. ”
در جلد پنجم کتاب اسناد انقلاب اسلامی، حدود نود اعلامیه و تلگراف و نامه از آیت‌الله شریعتمداری از سال ۱۳۴۱ و مخالفت بر سر انجمن‌های ایالتی و ولایتی تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ آورده شده که تقریباً ۴۵ برگ از آن اعلامیه‌ها مربوط به قبل از ۱۹ دی ۱۳۵۶ و بقیه مربوط به وقایع انقلاب در سال ۱۳۵۷ است.
نمونه‌ای از اقدامات آیت‌الله شریعتمداری قبل از انقلاب ۵۷ ایران  ، نجات جان آیت‌الله خمینی از اعدام بود، زیرا به‌سبب مخالفت بسیار شدید آقای خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با اصول شش‌گانۀ انقلاب سفید شاه سابق، وی را دستگیر و زندانی کردند و چون طبق قانون اساسی زمان شاه، مجتهدین و مراجع تقلید مصونیّت از محاکمه داشتند و رژیم پهلوی آیت‌الله خمینی را به‌عنوان مرجع تقلید نمی‌شناخت، لذا قصد محاکمه و اعدام وی را کرد. برای نجات آیت‌الله خمینی از اعدام و آزادسازی او، آیت‌الله قمی و آیت‌الله محلاتی از زندان، آیت‌الله شریعتمداری که مرجعی مُسلّم و شناخته‌شده بودند، به تهران رفتند و خمینی را به‌عنوان مرجع معرفی کردند.
آیت‌الله منتظری در این باره خاطره‌ای را نقل می‌کند و می‌گوید: “من متن تلگرافی را [که تهیه کرده بودم] خواندم و از آقای خمینی به‌عنوان آیت‌الله و مرجع عالی‌قدر تقلید نام برده بودم. یکی از آقایان گفت: «ایشان که مرجع تقلید نیس! چه‌کسی از ایشان تقلید می‌کند؟» گفتم: «من از ایشان تقلید می‌کنم. [پس ایشان مرجع تقلید است!]» ”

شریعتمداری پس از انقلاب ۵۷
پس از انقلاب سال ۵۷، شریعتمداری  با اختیارات ولی فقیه  در اصل ۱۱۰ قانون اساسی مخالفت کرد. وی مخالف اختیارات نامحدود ولی فقیه بود و به این اصل در قانون اساسی رای نداد.مخالفت علنی وی را می توان شروع اختلاف عقیده با آیت‌الله خمینی بر مسئله ولایت فقیه دانست؛ اختلافی که باعث شد طرفداران آیت‌الله خمینی با نظر موافق رهبر، شریعتمداری را به اتهام دست داشتن در طرح کودتای نوژه مورد بازخواست و محکو به خانه نشینی کنند.
حسن شریعتمداری فرزند اودر خصوص این اختلافات و علت گوشه گیری پدرش می گوید: “در فروردین سال ۱۳۶۰، روزنامه‏ها از قول قسمت اطلاعات نیروهای مسلح شروع کردند به نقل این که آقای قطب‏زاده درصدد کودتایی بوده و این کودتا کشف شده است. چند روز بعد اعلام کردند که آیت‏الله شریعتمداری از این کودتا اطلاع داشته و شروع به نشر انواع و اقسام تهمت‏ها و توهین‏ها کردند.
مدت کوتاهی بعد از آن، نیروهایی که بعد به بسیج ملقب شدند (آن روز هنوز این اسم را نداشتند و گروه‏های فشار بودند)، در اطراف منزل پدرم شروع کردند به شعارهای مرده باد و زنده باد، دادن. بعد رفتند، دارالتبلیغ اسلامی را تصرف کردند. دارالتبلیغ اسلامی، مرکز آموزشی‏ای بود که پدرم به سبک مدرن تاسیس کرده بود. پس از آن سپاه منزل پدرم در قم را محاصره کرد. ایشان در محاصره بود و در ایام محاصره، آقای ری شهری با عده‏ای رفتند و از ایشان بازجویی کردند. بعد نوار بازجویی پدرم را مونتاژ کردند و یک بازجویی ۶ ساعته را به یک اعتراف تلویزیونی چند دقیقه‏ای تبدیل و آن را از تلویزیون پخش کردند. البته آقای قطب‏زاده را محاکمه و اعدام کرده بودند. پدر من را بدون هیچ جرمی دو سال در منزل نگاه داشتند.”
آیت‌الله منتظری نیز در خاطرات خود خصوص اتهام به توطئه شریعتمداری در کتاب خاطرات خود نوشته است: “وقتی که آقای قطب زاده را بازداشت کردند ما شنیدیم که ایشان سوء قصدی راجع به مرحوم امام داشته و در چاهی نزدیک محل سکونت ایشان موادی کار گذاشته اند که کشف شده و آقای شریعتمداری هم از این موضوع اطلاع داشته اند.روزی آقای حاج احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سید هادی نیز حضور داشت به نحو تهدید آمیز گفت : “امشب قطب زاده در تلویزیون مطالبی را راجع به آقای شریعتمداری می‎گوید، شما مواظب باشید حرفی نزنید و چیزی نگویید!”. بعد شب مصاحبه آقای قطب زاده از تلویزیون پخش شد و در این راستا بود که به سراغ آقای شریعتمداری رفتند، و من از صحت و سقم قضایا بی اطلاع بوده و هستم . بعدا شنیدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ آقای قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا این مطالب را بگویید و اقرار کنید و بعد امام شمارا عفو می‎کنند، ولی بالاخره او را اعدام کردند; و باز بعدها از طریق موثقی شنیدم که جریان ریختن مواد منفجره در چاه نزدیک محل سکونت مرحوم امام بکلی جعلی است و واقعیت نداشته است و منظور فقط پرونده سازی برای مرحوم آقای شریعتمداری بوده است، والعلم عندالله .”
اما آنچه مشخص است نظر آیت‌الله شریعتمداری در قبال اصل ولایت فقه بود که باعث اختلاف نظر اساسی او با آیت‌الله خمینی و طرد و خانه‌نشینی شد،چنانچه شریعتمداری در قبال اصل ۱۱۰ قانون اساسی می گوید: “دو اصل ۶ و ۵۶ که مطابق مقررات شرعی نیز می‌باشد، حاکمیّت ملّی را تثبیت و تقریر کرده، اما اصل ۱۱۰ قانون اساسی اختیارات مردم را از ملّت سلب کرده است و در نتیجه، اصل ۱۱۰ با دو اصل ۶ و ۵۶ کاملاً متضاد است، به‌طوری‌که با توسل به هیچ تأویل و توجیهی نمی‌توان این اختلاف و ضدیّت را رفع نمود. و غیر از این تضاد، مواد دیگری نیز در قانون اساسی وجود دارد که دارای ایراد و اشکال می‌باشند و همچنین کمبودها و نارسایی‌هایی نیز در آن به چشم می‌خورد که در درجۀ دوم اهمیّت قرار گرفته که باید اصلاح و رفع اشکال شود.
اما آن‌چه که بسیار مهم است تغییر و یا اصلاح مادۀ ۱۱۰ و اصولی است که متفرع بر آن است؛ به‌طوری‌که با حاکمیّت ملّی سازگار بوده و هیچ‌گونه تضادی نداشته باشد. لذا، باصراحت اعلام می‌دارم که با مراعات این نقائص و اصلاح آن‌ها، در نزدیک‌ترین وقت ممکن، بقیۀ مواد قانون اساسی بلامانع است.”
آیت‌الله قمی از مشهد نیز در تلگرافی به برادر امام موسی صدر که در جریان ختم شریعتمداری شرکت و به علت حضور خود تو سط جمهوری اسلامی ایران بازداشت شد می نویسد:” حضرت آیت‌الله آقای صدر، دامت برکاته!
از پیشامد بد و بی‌شرمانه و ظالمانه‌ای که نسبت به جناب‌عالی انجام شد، فوق‌العاده موجب تأثر و تألم گردید. عجبا، در کشوری که به نام جمهوری اسلامی نامگذاری شده، برای تشییع جنازۀ رهبر شوروی کافر که دشمن خدا و منکر خدا بوده، هیئتی فرستاده می‌شود، ولی عالم دینی و مرجعی که عدۀ زیادی در داخل و خارج کشور مقلد و پیرو دارد، رحلت می‌نماید، جنازۀ آن عالم بدون تشریفات لازمه حمل می‌شود و مانع می‌شوند از نماز خواندن جناب‌عالی بر جنازۀ آن مرحوم که برطبق وصیّت خود رحوم، لازم بوده شما انجام دهید و مصداق «یَنهَونَ عَن المَعروف» (۲۸) ظاهر می‌شود. عجبا! عجبا! عجبا!”
فرزند شریعتمداری در خصوص مراسم ترحیم پدرش می گوید: “بعد از وفات هم وصیت ایشان را انجام ندادند و در مراسم تشیع، محل دفن و… از انجام وصیت او خودداری کردند. هر چند این توطئه‌ای نبوده که تنها آقای احمد خمینی و آقای خمینی در آن دخیل بوده باشند چنانچه این را آیت‏الله منتظری نیز در خاطرات‌شان نوشته‏‏‏اند، آقای کیانوری هم در اعترافات خودشان نوشته‏اند که سرهنگ عطاردی و سرهنگ کبیریان از طرف حزب توده در تشکیلات آقای قطب‏زاده نفوذ کرده بودند و گزارش‏‏ها را به صورتی که حزب توده می‏خواست، داده بودند.
هم‏چنین خاطرات یک جاسوس شوروی، به عنوان «اسناد میتوخیم» که بلشویست کا.گ.ب بود منتشر شده و در این اسناد هم نوشته‏اند که: ما چهره‏های لیبرال ایران، از جمله آیت‏الله شریعتمداری، را می‏خواستیم حذف کنیم و از آقای یاسرعرفات که جاسوس ما بود خواستیم تلگرافی به آقای خمینی بزند، مبنی بر این که آقای قطب‏زاده مشغول کودتا است و آقای شریعتمداری هم در این کودتا دست‏اندرکار است و به این وسیله‏، آقای خمینی را وادار به حذف ایشان کردیم. البته‏، فکر می‏کنم، آقای خمینی خودشان هم قبلا داوطلب این کار بودند.”

منتظری و اختلاف زاویه با خمینی
ایت الله حسینعلی منتظری (۱۳۰۱ در نجف‌آباد – ۲۹ آذر ۱۳۸۸ در قم) مرجع تقلید شیعه و از رهبران اصلی انقلاب ۵۷ بوده است. وی رییس مجلس خبرگان قانون اساسی و قائم‌مقام رهبری بود.
منتظری از شاگردان خمینی و نماینده تام‌الاختیار وی در ایران بعد از انقلاب سال ۵۷ ایران بود. او به دلیل مخالفت با حکومت پهلوی سال‌ها در زندان به سر برد. وی پس از پیروزی انقلاب به ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی رسید و اصل ولایت فقیه به پیشنهاد او وارد قانون اساسی ایران شد.
اما وی نیز چون بسیاری از مراجع تقلید که آرمانشان تشکیل حکومت دینی بود بعد از انقلاب با اقای خمینی دچار اختلاف شد خود وی در کتاب خاطراتش می نویسد: “مسئله ولایت فقیه مسئله ای بود که پیشتر نیز توسط ایت الله بروجردی مطرح شده  بود و در حوزه علمیه نیز توسط دیگر مراجع پیگیری می شد و من نیز از ان در تدوین قانون اساسی حمایت کردم و مدافع ان بودم و لی من به ولایت همراه با انخاب مردم معتقد بودم و نه ولایت مطلقه انتصابی،من معتقد به ازادی بیان و حق مردم در حکومت نیز بودم.”
اظهار نظر آیت‌الله منتظری در خصوص ولایت فقیه و نیز مخالف وی با ادامه جنگ ایران و عراق بعد از ازادی خرمشهر و اعتراض وی به کشتار ۶۷ را می توان ریشه اختلافات وی با اقای خمینی دانست.
او در خصوص جنگ ایران و عراق می نویسد: “من از مخالفین جنگ ایران و عراق بودم زیرا می دانستم جنگی است فرسایشی که به تضعیف دو قدرت مهم دنیای اسلام می انجامد.”
همچنین در اعتراض به کشتار ۶۷ نیز می نویسد: “آیا میدانید که جنایاتی در زندان‌های جمهوری اسلامی بنام اسلام در حال وقوعند که شبیه آن در رژیم منحوس شاه هرگز دیده نشد؟ آیا میدانید که تعداد زیادی از زندانی‌ها تحت شکنجه توسط بازجویانشان کشته شده اند؟ آیا میدانید که در زندان (شهر) مشهد, حدود ۲۵ دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود. مجبور به درآوردن تخمدان یا رحم شدند؟ آیا می‌دانید که در برخی زندان‌های جمهوری اسلامی دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار می‌گیرند.”
مجموعه این اختلافات باعث شد او را نیز که روزی ولی تام الاختیاز اقای خمینی بود خانه نشین کنند و سرانجام آیت‌الله خمینی در ششم فروردین ۶۴ در نامه‌ای، وی را از حق نمایندگی رهبری عزل کند. منتظری پس از مرگ آیت‌الله خمینی، یکبار دیگر نیز زبان به انتقاد از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای گشود و این باعث شد تا به خانه‌اش هجوم بیاورند و تا زمان مرگ در حصر خانگی باشد.
منبع:میهن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر