۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

یادداشتم در چراغ آزادی;نهضت ها و جنبش ها چه می خواهند


نهضت ها و جنبش ها چه می خواهند، توسط چه  کسانی مطرح و پیگیری می شوند و آیا می توان فصل مشترکی را بین جنبشها که امروز در کشورهای مختلف شاهدیم قائل شد، و آیا جنبش سبز را به عنوان یکی از جنبشهای رخ داده در سطح جهان می توان به نام و یا تعداد محدودی مصادره کرد؟
جامعه شناسی جنبش را اینگونه تعریف می کند حرکتی بلندمدت و اجتماعی  که توسط قشر وسیعی از جامعه و بدون دخالت یک نهادی رسمی و در یک عمل جمعی برای جایگزین نمودن ایدئولوژی قدرتمند که منافع مشترکی یا هدف اصلی را دنبال می کند، آغاز گردیده و به پایان می رسد که تداوم مطالبه آن ممکن است به تغییرات عمیق سیاسی بیانجامد یا سرکوب گردیده و پیروز نگردد. جنبش‌ها یا در چارچوب قوانین جوامعی فعالیت می‌کنند که در آن حضور دارند و یا به صورت گروه‌های غیرقانونی یا زیرزمینی فعالیت می‌کنند.
لذا هرگونه کوشش جمعی که خارج از محدوده نهادهای رسمی برای تحقق یک نفع مشترک ایجاد گردد را می توان جنبش نامید، و فراخور جامعه ای که این مطالبات را دنبال می کند می توان جنبش را به جنبش اجتماعی کوچک و یا جنبش اجتماعی بزرگ تقسیم بندی کرد.
به عنوان نمونه‌های جهانی می توان به  جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده آمریکا، جنبش حق رأی زنان، جنبش پروتستان در اروپا، جنبش استقلال‌طلبانه هند و جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، جنبش بهار عربی و جنبش وال استریت اشاره کرد.
و به عنوان نمونه های ایرانی به جنبش مشروطه و همچنین جنبش انقلابی مردم بر علیه محمدرضا پهلوی بعنوان نمونه هایی از جنبش های که مطالباتی برون ساختاری را پی ریزی و شکل دادند و نهضت ملی شدن نفت توسط دکتر مصدق و جنبش اصلاحات ایران به رهبری محمد خاتمی. وجنبش زنان که مطالباتی درون ساختاری را مطرح نمودند اشاره کرد.
نکته ای که را که می توان فصل مشترک تمام جنبش ها چه جنبشهایی که تحت قوانین یک جامعه و چه جنبشهایی که خارج از محدوده قوانین یک جامعه ذکر کرد جایگزینی یک ایدئولوژی و یا حقوقی است که زمینه را برای شکل گیری آن جنبش در یک برهه زمانی مشخص ایجاد می نماید.
به عنوان نمونه در پیروزی نهضت ملی نفت ایران وجود ایدئولوژی اقتصاد بدون نفت را می توان عامل بنیادین در شکل گیری این طرح و به ثمر رساندن این طرح توسط مصدق دانست.
حال اگر جایگزینی ایدئولوژی یا حقوقی را بعنوان اصلی برای شکل گیری یک جنبش بدانیم می توانیم با بررسی ایدئولوژی یا حقوقی که مطالبه یک قشر از جامعه است به برون ساختاری بودن یا درون ساختاری بودن آن جنبش پی برد.
به عنوان مثال به جنبش اخیر ایران موسوم به جنبش سبز نگاهی می اندازیم تا ببنیم که مطالبات این جنبش را می توان در درون ساختار حکومتی آن جامعه تحقق بخشید یا نیاز به یک تغییر برون ساختاری برای شکل گیری آن است، تا با نظر به مطالبه اصلی آن بتوانیم نمایندگان پیگیری این مطالبات را بشناسیم و ببینیم که آیا این جنبش صرفا جنبشی است که متعلق به گروههای درون نظام فعلی حکومت ایران است و یا گروههای خارج از ساختار فعلی حکومت همچون سلطنت طلبان و یا مجاهدین را نیز می توان نمایندگانی از این جنبش دانست. پس پرسش اساسی و اصلی این است که مطالبه واقعی جنبش سبز چیست؟
بررسی  نحوه چگونگی پیدایش و توسعه جنبش‌های سبز و نحوه برخورد حاکمان فعلی و نیروهای مسلح مانند نیروهای انتظامی و سپاه نشان می دهد برای پرسش به این سوال نمی توان صرفا به یک پاسخ رسید بطوریکه می توان شاهد شکل گیری جنبشی در جنبشی دیگر بود.
در روزهای نخستین بعد از اعلام نتایج انتخابات جریان اصلاح طلبی ایران مطالبه ای را مبنی برتقلب انتخاباتی به عنوان یک ایدئولوژی مطرح نمودند و خواستار آن شدند تا این مطالبه تا تحقق  رفع این تقلب پیگیری گردد .جریان اصلاح طلبی که توسط محمد خاتمی در درون ساختار حکومت طرح ریزی گردید، جریان سیاسی است که انجام تغییر در جامعه را از طریق انجام اصلاحات در قوانین و سیاست‌ها و نه از طریق انقلاب و تعویض حکومت، تبلیغ می‌کند. پس از طرح این مطالبه توسط رهبران جریان اصلاح طلبی طرفداران  این جریان به حمایت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی دوتن از کاندیداهای جریان اصلاح طلبی که مدعی تقلب انتخاباتی بودند اقدام به اعتراض و نافرمانی مدنی نمودند. اما درحکومت جمهوری اسلامی ایران که ساختاری هرم گونه دارد و قانون اساسی آن نیز این ساختار را متقن نموده است اصل ولایت فقیه را در راس این هرم گنجانده است و این اصلی است که هر دو جریان فعلی ایران یعنی جریان اصلاح طلبی و جریان اصولگرا از آن روی که جریانهایی درون ساختاری هستند پذیرفته اند. لذا در پی سخنرانی آقای خامنه ای بعنوان فصل الخطاب انتخابات و درستی و سالم بودن روند انتخابات این مطالبه که توسط جریان اصلاح طلبی مطرح گردیده بود راه بجایی نبرد.
بعد از شکست این مطالبه توسط جریان اصلاح طلبی بار دیگر اشکالات و نواقص اصلی حکومت دینی با ساختارهرمی که ولایت فقیه را در راس خود داراست آشکار ساخت و نشان داد حکومتی دینی که تمام ساختار قدرت معطوف به یک فرد است نمی تواند نیاز حداکثری مردم را برآورده سازد. لذا در دل اتفاقات بعد از انتخابات این بار نه توسط جریان اصلاحات که توسط جریان برون ساختاری حکومت ایران ایدئولوژی دیگر به نام محو ولایت فقیه مطرح گردید. این ایدئولوژی خواستار حذف ولایت فقیه شد و حمایت مردم هم نشان می داد این ایدئولوژی هم در ایران طرفداران خود را داراست و مردم ایران مطالباتی فراتر از قانون اساسی را می‌خواهند. لذا بدنه جنبشی که روزی فقط طرفداران جریان اصلاح طلبی آن را شکل داده بودند در تغییر رویه ایدئولوژی خود به سمتی هدایت گردید که دیگر نمی توانیم مطالبات آنرا در درون ساختار حکومت و توسط جریانهای معتقد به قانونی اساسی فعلی دنبال کنیم، لذا جنبشی سبز را دیگر نمی توان جنبش متعلق به یک طیف فکری دانست، هرچند که جریان اصلاح طلبی هم می توانند همان مطالبه نخستین خود را با استعانت از هوادارانشان دنبال کنند، اما آنچه مشخص است آن است که ایدئولوژی حذف ولی فقیه هم  طرفدارانی قابل توجهی دارد و لذا اگر جریانهایی معتقدند که همه مردم در ساختارحکومت نقش دارند نمی توانند اقدام به حذف این خواسته که توسط مردم دنبال می شوند نمایند.
جنبش سبز ایران بار دیگر در ۲۵ بهمن ماه تلاشی برای به خیابان کشیدن و تحقق خواسته خود دارد و بازهم شاهد آن هستیم که طیف موسوم به اصلاح طلب همان مطالبات در چارچوب قانون اساسی را دنبال می کنند و طیفی که خواستار حذف اصل ولایت فقیه است مطالبات برون ساختاری را دنبال می کند.
اما نکته ای که نباید از آن غافل شد مردم و حمایت مردمی برای ثمربخشیدن به آرمان های یک جنبش است، امروز امیدوار بودن به ادامه راه در چارچوب قانونی اساسی بی شک نادیده گرفتن خواسته طیف اکثریتی از مردم است و حذف این خواسته ها در واقع بروز نوع دیگری از دیکتاتوری است که توسط افرادی دنبال می گردد که در پی مصادره قدرت و اثر حضور مردم برای حفاظت از منافع مادی و معنوی خود هستند.
پس به نظر می رسد با ناکارآمدی حکومت و قانون اساسی آن بعد از سه دهه از شکل گیری آن و شکل گیری خواسته هایی که فراتر از قوانین حکومت است که  طرفداران قابل توجه خود را در بدنه جامعه داراست صادقانه ترین راه طرح فرصتی است تا بتوان همه اندیشه‌ها  که حق زیستن در ایران را دارند خود را به مردم خود عرضه نمایند تا مردم خود انتخابگر آینده خود باشند و این میسر نخواهد شد مگر همه جریانهای سیاسی با بهره‌گیری از نخبگان سیاسی و همچنین دانش‌آموختگان خود خواستار یک هدف واحد و آن شکل گیری قانونی اساسی که مطابق اعلامیه حقوق بشر و همخوان با قوانین بین المللی باشند که به صلح جهانی کمک نموده همچنین  احتمال مصادره قدرت توسط یک طیف خاص را برای همیشه از بین برده و فرصتی را پدید بیاورد تا  تمام نحله ها اعم از مذهبی یا غیر مذهبی فرصت عرضه خود را دارا باشند و به نظر می رسد جز این خواستن، نخبگان سیاسی هر هدفی را دنبال کند به یقین هدفی نخواهد بود  که برای آزادی و آسایش تمام  مردم ایران باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر